
راه امام راه ما هدف او هدف ما و رهنمودهای او مشعل فروزنده راه ماست . مقام معظمرهبری
ماهنامه فرهنگی ورزشی تهذیب اولین مجله استانی (همدان) می باشد که به خواست خداوند متعال فعالیت می نماید .
.با عنایات الهی و با توجه خاص مقام معظم رهبری سایت اختیار الکترونیکی به نام خبر شاهد هم در شیکه های مجازفعالیت خود را از سال 1396 آغاز می کند انشا ء الله که این خدمت ناچیز ما مورد توجه اقا امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خامنه ای قرار گرفته و مخاطبان ما بهترین اسفاده فرهنگی آموزشی را ببرند . کلتمس دعا مرتضی سعیدی
به مناسبت سی و ششمین سالگرد شهادت رحمان ولی پور
بسم رب الشهداء و الصدیقین
به مناسبت بیست وهفمین سالگرد شهادت رحمان ولی پور
پرستوهای مهاجررفتند دلاوران قبیله نور درنبرد با ظلمت به دست روشنایی هجرت نمودند ،
رفتند تا قله فلاح و رستگاری را فتح کنند و بلندی توحید را درنوردند .
خدایا توخود بنگر که فرزندان ابراهیم چگونه اسماعیل واربه قربانگاه آزمایش شتافتند
و پیروزمندانه جهاد نموده و جان به جان آفرین تسلیم نمودند .سوختند تا با کفر نسازند ،
رفتند تا ایمان بماند جنگیدند تا چراغ توحید فروزان باشد
الهی بنگر که اسطوره های شهامت و شهادت چگونه حیات را بازی گرفتند
و به مرگ لبخند زده و بلاخره مرگ به اسارت ایشان در آمد و آنان سرمست عشق خدایی شدند .
خدایا شنیدی سرودشان را انا لله و انا الیه راجعون ،
فریادشان را نصر من الله و فتح قریب ، شعارشان را لااله الا الله و شعرشان را بای ذنب قتلت .
نامشان موحد ، کتابشان قرآن ، پیامشان ایثار و شهادت
و جرمشان قیام و راهشان اسلام و مراد و امامشان خمینی و سلاحشان ایمان ونیرویشان وحدت ،
خدایا تو گواهی که مقصدشان فقط و فقط ادای تکلیف بود و لقاء تو.
یاران نور بسوی نور شتافتند و درعشق الهی ذوب شدند
اینک در آستانه بیست و هفتمین سالگرد عروج خونین پاسدار رشید
اسلام شهید رحمان ولی پور آن عاشق وارسته ای که در حرکت خالصانه خود
به همراه سردارشهید عزیزحاج محسن عینعلی در جبهه جزیره مجنون ندای حق را لبیک گفت
و روح مطهرش به عرش الهی پرواز نمود .
زندگینامه شهید گرانقدر رحمان ولی پور
شهید رحمان ولی پور درسال 1344 در شهر همدان درخانواده ای مذهبی متولد شد
در سن 6 سالگی پدرعزیزش را از دست داد و سرپرستی او وبرادران و
خوا هرش را مادر گرامیشان بعهده گرفت .
دوره تحصیلی ابتدای را به اتمام رسانید وبه خاطر رسیدگی بیشتر به امورخانواده ترک تحصیل نموده
در حرفه باطری سازی مشغول به کار شد و در محیط کاری خود اخلاق خوب وحسنه
ورفتارصمیمانه او زبانزد همگان بود .
با شروع جنگ تحمیلی بعثیان کافرعراقی رحمان هم مثل دیگ رزمندگان دلیراسلام احساس تکلیف و وظیفه نمود و برای اولین باردرمورخه 12/1/ 1362 لباس مقدس بسیجی را به تن کرد و عازم منطقه عملیاتی سر پل ذهاب شد و در عملیات پیروزمندانه والفجر5 درگروهان موتوری لشگر انصارالحسین (ع ) همدان دلیرانه در دفاع مقدس حضور تاثیر گذار داشت . پس از سه ماه حضور درجبهه مجددا به شهر بازگشت ودرحرفه باطری سازی مشغول به کار شد .
درپی به شهادت رسیدن دوست صمیمی اش اسماعیل بابا شهابی حال وهوای روحی ومعنوی خاصی در او ایجاد شده و انگیزه وعشق فراوان او به دفاع از سرزمین ایران اسلامی و حضور در جبهه ها او را وا داشت تا برای اخذ دفترچه خدمت سربازی اقدام کند تا اینکه دراوایل سال 1364 بعنوان پاسدار وظیفه در لشگرهمیشه پیروز انصار الحسین (ع) ثبت نام نمود و در قسمت امور نقلیه وتعمیرگاه و باطری سازی فعالیت نمود بعداز چند ماهی که از خدمت او می گذشت به حکم وظیفه و صلاحدید فرمانده هان به قسمت سوخت رسانی لشگر رفته و در آنجا انجام وظیفه نمود .
درپی شهادت دوست عزیزودیگر رزمندگان شهید و شوروشوق و اشتیاق فراوانی که به خطوط مقدم داشت و از طرفی نیاز شدیدی به تقویت یگان دریایی در لشگربود به دستور فرماندهان لشگراز قسمت سوخت رسانی تسویه گرفته و به یگان دریایی پیوست . دردوره های آموزشی تخصصی قایقرانی و سکان داری حضور فعال داشت تا اینکه درعملیات پیروزمندانه والفجر 8 در کنار دیگر رزمندگان دلیر حضوری چشمگیر داشته برعلیه متجاوزان عراقی کافر نبرد جانانه نمود . آبهای پر تلاطم وخروشان اروند حماسه عزیزان رزمنده و رحمان عزیز را هیچگاه فراموش نخواهد کرد .
رحمان در این عملیات غرور آفرین وظیفه حمل مهمات مورد نیاز بچه ها را داشته و از طرفی شهیدان و مجروحان را بر می گرداند . که قلب او مملو از خاطرات عملیات بود که کاهگاهی برای دوستان بیان می کرد .
پس ازعملیات والفجر 8 د ادامه خدمت صادقانه و برحسب نیازماموریت جدیدی از طرف فرمانده هان به او داده شدو به جزیره مجنون منتقل شد .
دراولین نامه ای که از جزیره مجنون برای دستش فرستاد نوشته بود
” انگار تازه تازه دارم به خدا نزدیک می شوم " .
رحمان عزیز در جزیره مجنون مسئولیت هدایت قایقهای موتوری که حامل دوشکا بود را بعهده داشت
و در کنار دیگر رزمندگان عاشقانه جهاد می کرد.
آبها وسرزمین جزایرمجنون رشادتهای دلیر مردانی همچون رحمان را هنوز هم در سینه دارند .
آری دل رحمان خدایی شده بود و روحش آماده پرواز تا اینکه با اصابت ترکش گلوله ها ی دشمن بعثی دست وی مجروح می شود وبعد از آن چند روزی بیشتر نمی گذرد تا اینکه در روز شنبه مورخه 27/2/65 مصادف با 7 رمضان 1406 ه ق به همراه فرمانده گردان 153 لشگر انصار الحسین (ع) سردار شهید حاج محسن عینعلی در اثر ترکش گلوله های دشمن به فیض عظمای شهادت نائل آمده و روح مطهرشان به بهشت الهی پرواز می کند.
از مخمل لاله پیرهن کرد شهید رخساره برنگ نسترن کرد شهید
با نعره تکبیر چو افتاد به خاک در سینه عاشقان وطن کرد شهید
روح تمامی شهیدان و امام شهیدان شاد
و
یاد و خاطره آنها گرامی باد
اردیبهشت 1401
سخنان امام خمینی (ره) در مورد پیروزی انقلاب اسلامی
پيروزي نهايي وقتي است كه اسلام، به همه ابعاد و به همه احكامش در ايران پياده شود
وپيروزي بالاتر آن كه در همه اقطار عالم، اسلام حكومت كند .اسلام مايه سعادت بشر است.
اين پيروزي ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من منتسب كنيد!
پيروزي ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزي مربوط به خدا بود .
با رفتار و اخلاق اسلامي، اين قدرتي كه شما را به پيروزي رسانده است حفظ كنيد .
امام عزیزو مهربان:
با تو آن عهد که بستیم
خدا می داند
بیتو پيمان نشكستيم خدامي داند
با تو سرلوحه انصاف گشودیم به عدل
بی تو دیباچه نبستیم خدامیداند
باتو هر بندِ گرهگیر گشودیم زِدست
بی تو از پا نگسستيم خدا میداند
با تو بستیم بِه هم سلسله صبر و ثبات
بیتو هرگز نگسستیم خدا می داند
با تو در میکده خوردیم مِی از جام ولا
بی تو با ياد تو مستيم خدا میداند
با تو بودیم و نهادیم به فرمان تو سر
بی تو در راه تو هستیم خدا می داند
*مشفق کاشانی*
*سلام و صلوات بر روح پرفتوح امام(ره) و شهدای انقلاب ،
دهه فجر انقلاب اسلامی مبارک*🌻🌼
#راه_امام_خمینی
#دهه_فجر
#فجر_پیروزی
#چهل_و_سومین
#فجر_انفجار-نور

_2p3w.jpg)
مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده
در هوای بهمن ماه بر درخت خشکیده
مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین
چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین
گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز
سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز
روز خنده ی ما بود روز گریه ی دشمن
روز خوب پیروزی بیست و دوم بهمن بیست و دوم بهمن
مثل غنچه بود آن روز غنچه ای که روییده
در هوای بهمن ماه بر درخت خشکیده
مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین
چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین
گرچه در زمستان بود چون بهار بود آن روز
سرزمین ما ایران لاله زار بود آن روز
روز خنده ی ما بود روز گریه ی دشمن
روز خوب پیروزی بیست و دوم بهمن
فرازی از وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی
ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعھد به اسلام و قرآن مفتخر است كه پیرو مذھبی است كه می خواھد حقایق قرآنی، كه سراسـر آن از مقبرهزند، از وحدت بین مسلمین بلكه بشریت دم می ھا و گورستانھا نجات داده و بـه عنـوان بزرگـترین نسـخه نجـات دھنـده بشـر از جمیع قیودی كه بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنـا و نیسـتی و بردگـی و بنـدگی طاغوتیـان مـی كشـاند .نجات دھد و ما مفتخریم كه پیرو مذھبی ھستیم كه رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده، و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، ایـن بنـده .رھا شده از تمام قیود، مأمور رھا كردن بشر از تمام اغلال و بردگیھا است البلاغه كه بعد از قرآن بزرگـترین دسـتور زنـدگی مـادی و م
شما ای ملت مجاھد، در زیر پرچمی می روید كه در سراسر جھان مادی و معنوی در اھتزاز است، بیابید آن را یـا نیابیـد، شـما را ھی را . روید كه تنھا راه تمام انبیا ـ علیھم سلام االله ـ و یكتا راه سعادت مطلق است می در این انگیزه است كه ھمة اولیا شـھادت را در راه آن ھـا جرعـه داننـد؛ و جوانـان شـما در جبھـه مـی» احلی مـن العسـل «كشند و مرگ سرخ را به آغوش می ای از آن را نوشـیده و بـه وجـد . »یا لیتنا كنّا معكم فنفوز فوزاً عظیماً « و در مادران و خواھران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما باید بحق بگوییم اند آمده گوارا بـاد .آرا و آن جلوة شورانگیز بر آنان آن نسیم دل و باید بدانیم كه طرفی از این جلوه در كشتزارھای سوزان و در كارخانه ھای توانفرسا و در كارگاھھا و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع، و در ملت به طور اكثریت در بازارھا و خیابانھا و روستاھا و ھمة كسانی كه متصدی این امور برای اسلام و جمھوری اسلامی و پیشـرفت .و خودكفایی كشور به خدمتی اشتغال دارند جلوه گر است االله تعـالی حـوزه و بحمـد. االله تعالی مصون اسـت شاء كشور عزیز از آسیب دھر ان و تا این روح تعاون و تعھد در جامعه برقرار است ھـای علمیه و دانشگاھھا و جوانانِ عزیز مراكز علم و تربیت از این نفخة الھی غیبی برخوردارند، و این مراكز در بسـت در اختیـار آنـان اسـت، و .به امید خدا دست تبھكاران و منحرفان از آنھا كوتاه و وصیت من به ھمه آن است كه با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودكفایی و استقلال، بـا ھمـة ابعـادش بـه پیـش، و بـی .تردید دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی كشور اسلامی به روح تعاون ادامه دھید و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و ھوشیاری و تعھد و فداكاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم و امید آن دارم كه به .فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواھران و برادران مـرخص، و بـه سـوی جایگـاه ابـدی و از خدای رحمان و رحیـم مـی . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم .
آنچه لازم است تذكر دھم آن است كه وصیت سیاسی ـ الھی اینجانب اختصاص به ملـت عظیـم الشـأن ایـران نـدارد، بلكـه توصـیه بـه .باشد جمیع ملل اسلامی و مظلومان جھان از ھر ملت و مذھب می از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواھانم كه لحظه ای ما و ملت ما را به خود واگذار نكند و از عنایـات غیـبی خـود بـه ایـن فرزنـدان اسـلام و .دریغ نفرماید] ای [رزمندگان عزیز لحظه الموسوی الخمینی روح االله
tرمانده کل قوا در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش مطرح کردند؛۱۹ / بهمن / ۱۴۰۰
فرمان تهاجم ترکیبی در مقابل تهاجم ترکیبی جبهه دشمن

در سالروز بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی(ره) در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، آن بیعت شگفتیساز را یک نقطه عطف خواندند و با تأکید بر اینکه عامل ماندگاری، استمرار و اثرگذاری آن حرکت بزرگ و تاریخساز یک کار رسانه ای و روایت صحیح آن ماجرا براساس یک قاب هنرمندانه بود، گفتند: امروز نیز مقابله با تهاجم دشمن برای تحریف واقعیتها، دستاوردها، پیشرفتها و اقدامات حماسهآمیز نظام اسلامی نیازمند یک حرکت دفاعی و تهاجم ترکیبی با محوریت فریضه فوری و قطعی جهاد تبیین است.
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای این دیدار با اشاره به محدود بودن تعداد حضار به علت شرایط نامساعد کرونا گفتند: من همواره مقید به رعایت شیوه نامههای بهداشتی و عمل به توصیههای پزشکان هستم و در استفاده از ماسک اصرار دارم و چند ماه قبل نیز نوبت سوم واکسن را دریافت کردم.
ایشان خطاب به مردم توصیه کردند هر آنچه پزشکان و متخصصان در زمینه رعایت شیوهنامهها صلاح میدانند، عمل کنند.
حضرت آیتالله خامنهای سپس با اشاره به حرکت تاریخی نیروی هوایی در بیعت با امام(ره) خاطرنشان کردند: اگرچه نسل کنونی نیروی هوایی در آن روز حاضر نبوده اما همه کسانی که در نیروی هوایی با احساس مسئولیت فعالیت میکنند، در افتخار و فضیلت آن روز شریک هستند، چرا که آن حرکت در واقع بیعت با آرمانها و جهاد مقدسی بود که امام(ره) فرمانده مقتدر آن بودند، بنابراین آن حرکت معنوی ادامه دارد و همه کسانی که در مسیر آن آرمانها قرار دارند، در آن حرکت سهیم هستند.
رهبر انقلاب اسلامی یکی از ویژگی های مهم آن حرکت بسیار تأثیرگذار را «تشخیص نیاز لحظه» از جانب افسران و همافران نیروی هوایی و انجام آن اقدام هوشمندانه براساس بصیرت برشمردند و گفتند: این حرکت همچنین نشان داد محاسبات آمریکا و رژیم منحوس پهلوی، غلط بود و از جایی ضربه خوردند که تصورش را نمیکردند.
حضرت آیتالله خامنهای در بیان مهمترین نکته درسآموز آن رویداد تاریخی افزودند: اگر نیروهای جبهه حق و اسلام، در هر میدان جهادی اعم از جهادهای نظامی، علمی، تحقیقاتی و سایر عرصهها، حضور فعال، مؤثر و امیدوارانه داشته باشند و از جلال و جبروت ظاهری طرف مقابل نهراسند، قطعاً محاسبات دشمن غلط از آب درخواهد آمد زیرا این وعده تخلفناپذیر الهی است.
ایشان خاطرنشان کردند: امروز نیز محاسبات امریکاییها غلط از آب درآمده و در حال ضربه خوردن از جایی هستند که قبلاً تصورش را نمیکردند که آن هم از طرف رؤسای جمهور خودشان است یعنی رئیسجمهور قبلی و فعلی آمریکا با اقدامات خود عملاً دست به دست هم دادهاند که باقیمانده آبروی امریکا را هم ببرند.
رهبر انقلاب اسلامی در بیان عمق داشتن حرکت آن روز نیروی هوایی به استمرار آن پس از انقلاب در عرصههای مختلف اشاره کردند و افزودند: تشکیل جهاد خودکفایی نیروی هوایی در همان روزهای اول انقلاب، خنثی کردن توطئهها و کودتا در برخی پایگاهها و اقدامات برجسته نیروی هوایی در دوران دفاع مقدس، همه نشانگر آن است که حرکت ۱۹ بهمن ۵۷ براساس عمق و روحیه بصیرت شکل گرفته بود و به همین علت در نیروی هوایی و ارتش شهیدان برجستهای همچون صیاد شیرازی، بابایی، ستاری، کلاهدوز، فکوری و فلاحی چهره نمایاندند.
حضرت آیتالله خامنهای یکی از دلایل این عمق و بصیرت در نیروی هوایی را ارتباط نزدیک آنها در دوران رژیم طاغوت با مستشاران امریکایی و مشاهده دیکتاتوری، تسلط و فساد اخلاقی آنها ارزیابی و خاطرنشان کردند: حضور امریکاییها در ارتش ایران داستان غم انگیزی است که احتمالاً نسل جوان از آن اطلاعی ندارد اما یک نمونه آن، استفاده چند باره امریکا و انگلیس از ارتش ایران برای سرکوب ملتهای مظلوم بود که این یکی از خیانت های رژیم پهلوی به ارتش و ملت ایران و همچنین جنایت در حق ملتهای دیگر است.

رهبر انقلاب با تأکید بر اهمیت «جهاد تبیین»، عکس منتشر شده از بیعت همافران با امام خمینی(ره) را نمونهای از اثر ماندگار کار تبیینی برشمردند و گفتند: عامل ماندگاری و اثرگذاری آن حادثه تاریخساز و تحولآفرین، همان قاب تصویر هنرمندانهای بود که با امکانات رسانهایِ محدود آن روز منتشر شد و این نشاندهنده اثر بیبدیل روایتگریِ درست از حوادث است.
ایشان با اشاره به گسترش انواع رسانهها در بسترهای مختلف، سیاست قطعی رسانههای معاند اسلام و ایران را تحریف واقعیتها با بکار بستن دروغهای حرفهای دانستند و افزودند: آنها برای اجرای این سیاست، با بزک کردن چهره زشت و فاسد رژیم طاغوت و پوشاندن خیانتهای آنها، حتی به دنبال تزیین و آرایش تصویر سراپا جنایت ساواک هستند و در مقابل، با مخدوش کردن چهره انقلاب و امام بزررگوار، پیشرفتها، حقایق و نقاط مثبت انقلاب را کاملاً کتمان، و نقاط ضعف را صدها برابر بزرگنمایی میکنند، بنابراین در مقابل این تهاجم رسانهای، جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است.
حضرت آیتالله خامنهای دیکتاتوری رسانهای را یکی از انواع دیکتاتوری قدرتهای غربی با وجود ادعای آزادی بیان آنها خواندند و با اشاره به مصادیقی از آن همچون حذف نام و عکس شهید سلیمانی در فضای مجازی خاطرنشان کردند: آنها هر کلمه و تصویری را که با سیاستهای غربی معارض باشد، ممنوعالانتشار میکنند و در مقابل از همین فضا برای تخریب اسلام و جمهوری اسلامی، استفاده حداکثری میکنند.
ایشان در مقابل این واقعیت تلخ، وظیفه همگان بویژه مسئولان و متولیان رسانه ملی و صاحبان انواع رسانهها را به میدان آمدن و روایت صحیح پیشرفتها و خدمات بزرگ انقلاب دانستند و افزودند: کارهای بزرگ و حماسهآمیزی در طول این چند دهه در عرصههای گوناگون همچون اقتصادی، اجتماعی، عمرانی، آموزشی، بهداشت و درمان، صنعتی، دینی و فرهنگی، دیپلماسی و سیاسی، دفاعی و امنیتی رقم خورده است اما به علت کمکاریها انعکاس و خبر چندانی از این اقدامات حیرتآور در مجموعه رسانهای کشور وجود ندارد، در حالیکه هر یک از آنها سرفصلی برای جهاد تبیین است.
رهبر انقلاب گفتند: نباید گذاشت بعضی از مشکلات اقتصادی و معیشتی بر روی این پیشرفتها و حماسهها گرد و غبار بنشاند و آنها را از چشم مردم دور کند و به فراموشی سپرده شود.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به «تهاجم ترکیبی» جبهه دشمن علیه ایران یعنی تهاجم اقتصادی، سیاسی، امنیتی، رسانهای و دیپلماسی تأکید کردند: در مقابل این تهاجم ترکیبی و دستهجمعی، نمیتوانیم همیشه در موضع دفاعی بمانیم و ما نیز باید در زمینههای مختلف از جمله رسانهای، امنیتی و اقتصادی تهاجم ترکیبی کنیم که در این زمینه اهل فکر و اقدام بخصوص مسئولان، موظف به تلاش هستند.
ایشان در پایان سخنانشان، پیشرفتهای روزافزون کشور بر خلاف اراده بدخواهان را نویدبخش فردایی بهتر برای ملت دانستند و گفتند: همچنانکه جمهوری اسلامی در طول این ۴۳ سال با قدرت به پیش رفته و روز به روز مستحکمتر و ریشهدارتر شده است، این حرکت به توفیق الهی در آینده نیز بهتر از گذشته ادامه خواهد یافت و دشمن باز هم ناکام خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به ایام پر برکت ماه رجب، آحاد مردم بهویژه جوانان را به بهرهمندی از فیوضات الهی و معنوی این ماه توصیه کردند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، امیر سرتیپ واحدی فرمانده نیروی هوایی ارتش گزارشی از فعالیتها، پیشرفتها و برنامههای این نیرو بیان کرد.
درسی از نهج البلاغه .
امام علی علیه السلام .
وَ قَالَ [عليه السلام]
🔹صدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ
وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِى الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَيْضاً الْمَسْأَلَةُ خِبَاءُ الْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ .
🔸و درود خدا بر او ، فرمود : سينه خردمند صندوق راز اوست و خوشرويى وسيله دوست يابى ،
و شكيبايى ، گورستان پوشاننده عيب هاست . و يا فرمود :
پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست ، و انسان از خود راضى ، دشمنان او فراوانند
فال الإمام المهدی، صاحب العصر و الزّمان (علیه السلام و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) :
الَّذی یَجِبُ عَلَیْکُمْ وَ لَکُمْ انْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَهٌ وَ ائِمَّهٌ وَ خُلَفاءُ اللهِ فی ارْضِهِ، وَ اُمَناوُهُ عَلی خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ فی بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَ الْحَرامَ، وَ نَعْرِفُ تَاْویلَ الْکِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ.([۱])
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود که معتقد باشید بر این که ما اهل بیت رسالت، محور و اساس امور، پیشوایان هدایت و خلیفه خداوند متعال در زمین هستیم.
همچنین ما امین خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه می باشیم، حلال و حرام را می شناسیم، تاویل و تفسیر آیات قرآن را عارف و آشنا هستیم
آیت الله بهجت : رحمه الله علیه
در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود.
و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.
🔹روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
«آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.
از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم.
چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید.
استاد می گوید:
عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند.
🔸مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید:
آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟
می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند.
آقا می گوید:
عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ)
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید:
آقا فرمود:
🔹لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم
منبع :
http://entezar-malekan.com
ابن عبّاس گويد:
من و سلمان در ز ير درختى نشسته بوديم؛
💫سلمان شاخه درختى را كه برگهايش خشك شده بود، جنباند و همه برگها به زمين ريخت.
⚡️جناب سلمان فرمود:
اى ابوعثمان ، از من نمىپرسى كه چرا چنين كردم؟
⚡️گفتم: سبب اين كار چه بود؟
💫فرمود: با پيامبر(صلّىاللّهعليهوآلهوسلّم) در زير اين درخت نشسته بوديم، آن حضرت چنين كرد كه من كردم و 💫سپس به من فرمود:
اى سلمان ، از من نمیپرسى كه چرا چنين كردم؟!
⚡️من عرض كردم: يا رسول اللّه، سبب چه بود؟
💫حضرت فرمود: مؤمن چون آنطور كه دستور داده شده وضو بگيرد و بعد از آن نمازهاى پنجگانه شبانه روز را بجاى آورد، گناهان او بريزد همانند اين برگها كه از اين درخت فرو ريخت .
✅آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود:
و اقم الصلوة طرفى النّهار و زلفا من اللّيل (هود:۱۱۴)
🍃و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پارههايى از شب
📚(تفسير منهج الصادقين،ج۴ص۴۶۲).
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🆔️
🔹امام علی علیه السلام:
فَیُریکُمْ کَیْفَ عَدْلُ السّیرَةِ وَ یُحْیى مَیِّتَ الْکِتابِ وَ السُّنَةِ؛
[🔸مهدی عجل الله فرجه] شیوه عدالت را به شما نشان مى دهد و احکام از بین رفته کتاب و سنّت را زنده سازد.
نهج البلاغه، خطبه 138
ویژه نامه �محرم�
همزمان با ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان، ویژه نامه �محرم الحرام� م.
زندگی امام حسین (ع) از آغاز تا شهادت
حادثهاي مانند رويداد خونين نينوا كه رهبر قهرمانش حسين بن علي (ع) است،بزرگترين ذخيرة انسانيت در گذرگاه قرنها است. رويداد عاشورا تنها يك جنگ نابرابر،يك داستان غمانگيز و يا فاجعه نبود، بلكه جلوهاي از كمال و جمال الهي بود كه در چهرهانسانهايي تجسم يافت و در منظر اهل نظر به نمايش گذارده شد. رخداد عاشورا چوناننهضتهاي عدالت خواهانه و اصلاح طلبانه انسانهاي مجاهد نبود، بلكه عصاره همهبعثتها، نهضتها، انقلابهاي مردان الهي بود كه در سرزمين تفتيده طف رخ نمود.تبلور دو انديشه، دو اعتقاد و دو جريان تاريخي كه در چهره دو گروه يا دو پيشوا ترسيمميشود. جنگ امام نور با امام نار، درگيري انسان صالح و مصلح با انسان فاسد و مفسد،رويارويي فضيلتها با رذيلتها .اين واقعه با آنكه بيش از نيم روز طول نكشيد، نقلمجالس گوناگون در همه روزگاران شد.
تاريخ، جنگهاي بزرگ، كشمكشهاي دراز وخونريزيهاي سهمگين،بسيار ديده است، اما هيچ كدام به اندازه اين رويداد كوتاه،بحثانگيز و عبرتآموز نبوده است. انديشه و رفتار امام حسين(ع) در همة ابعاد اسوهميباشد. و راهي كه حسين (ع) در تعريف زندگي نشان داد، راه حريت و عزت است وپرچمي كه برافراشت، فرا راه آزاديخواهان و عزت جويان تا قيام قيامت است. رسالتسياسي حسين (ع) در آن دوران تاريك اين بود كه سلطنت شوم امويان را رسوا سازد وسرزمينهاي اسلام و مرزهاي قرآن و مصالح اهل قبله را از آنان بستاند تا اسلام ومسلمانان از آن فتنه و تباهي خلاصي يابند.
در اين نوشتار برآنيم تا روز شمار حوادث زندگي امام حسين (ع) را با تكيه بربخش آخر زندگاني آن حضرت ؛ يعني دورة آغاز قيام تا شهادت حسين (ع) با بهرهگيرياز منابع و اطلاعات موجود مورد بررسي قرار دهيم.
از ولادت تا امامت
ولادت امام حسين(ع)
سومين پيشواي شيعيان در روز سوم شعبان سال چهارم هجري در مدينه ديده بهجهان گشود. پس از ولادت آن حضرت، پيامبر (ص) از ديدار وي خرسند شد و او را�حسين� ناميد. حسين (ع) از نظر والائي نسب و حسب از چنان مقامي برخوردار استكه هيچكس به آن مقام نميرسد. چراكه آن حضرت از حيث نسب ممتازترين انسان استو جدش رسول خدا (ص)، مادرش حضرت فاطمه زهرا3، پدرش علي مرتضي، برادرشحسن مجتبي، خواهرش زينب كبري و همسرش ـ بنا بر برخي روايات ـ شهر بانودختربزرگ يزدگرد پادشاه ساساني است و اين نسب براي احدي نيست. رشيد ،طبيب،زكي ثار الله و سيد الشهداء از القاب ايشان است و كنيه آن امام ابي عبدالله است.
امام حسين (ع) درعصر پيامبر(ص) (11-4 ه)
امام حسين (ع) حدود هفت سال از عمر شريف خود را در زمان حيات پيامبرگرامي اسلام سپري كرد. روايتهاي بسياري در مورد مقام ارجمند حسن و حسين درپيشگاه پيامبر (ص) وجود دارد، كه منابع اهل سنت و شيعه به آن اشاره كردهاند.رسولخدا (ص) سخت به حسين و برادرش اظهار علاقه كرده و با جملاتي كه درباره آنهافرمودند، گوشهاي از فضايل آنها را براي اصحاب بازگو كردند. اكنون در آثار حديثي،شمار زيادي فضيلت براي امام حسين (ع) نقل شده است كه بسياري از آنها نظير�الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه� متواتر بوده و يا فراوان نقل شده است.
امام حسين(ع) در عصر خلفا (ابو بكر ـ عمر ـ عثمان، 11 ـ 35 ه)
امام حسين (ع) پس از رحلت پيامبر (ص) با حوادث تلخ و ناگواري چون ماجرايسقيفه بني ساعده و غصب خلافت اسلامي، غصب فدك و شهادت مادرش حضرتزهرا(س) روبه رو گرديد. در عصر حكومت خلفا كه حدود بيست وپنج سال به طولانجاميد، همراه پدر بزرگوارش امام علي (ع) در ابعاد گوناگون و جبهههاي مختلف ازحريمحق و عدالت دفاع ميكرد و با استفاده از هر فرصتي به مبارزه با جناح باطل و افشايماهيت دشمن و مقابله با تبليغات انحرافي دشمنان ميپرداخت. بنا به اظهار منابع،حسين(ع) در دوره خلفا به سبب عنايات و عواطف مشهوري كه از رسول خدا(ص) نسبتبه او ديده بودند، بسيار مورد احترام بود.
از جمله وقايعي كه حسين (ع) در دورة خلافت ابوبكربن ابي قحافه (13-11 ه.ق)در آن مشاركت داشت، اين بود كه آن حضرت كه در آن هنگام دوران كودكي را ميگذراند،همراه برادرش حسن (ع) در معيت مادرشان حضرت زهرا3 براي مطالبه فدك، نزدابوبكر رفتند و به عنوان شاهد، گواهي دادند كه فدك از آن فاطمه3 است. به گونهاي كهخليفه پذيرفت ولي با مداخله عمر گواهي آنان مورد قبول واقع نشد. يكي ديگر از مواردفعاليت حسين(ع)، همراهي با اقدامات پدر براي گرفتن حق خود (خلافت و رهبري امت)بود. در دوران خلافت عمر بن خطاب (23-13 ه .ق) نيز روايتهاي بسياري در مورداعتراض حسين (ع) به خليفه در مورد غصب مقام خلافت آمده است.
در مورد شركت امام حسين (ع) در فتوحات دوران خلفا اتفاق نظر وجود دارد،برخي منابع معتقدند كه آن حضرت و برادرش امام حسن (ع) در فتح طبرستان و شمالآفريقا مشاركت فعال داشتهاند. نكته ديگري كه در دوران خلافت عمر در مورد امامحسين (ع) مطرح است، ازدواج آن حضرت با شهربانو ،يكي از دختران يزدگرد سوم،آخرين پادشاه ساساني است، كه در اين مورد هم نظرات مختلف و گاه متضادي ابرازشدهاست.
امام حسين (ع) كه در دوران خلافت عثمان بن عفان (35-23 ه .ق) دورانجواني را ميگذراند، در همراهي با پدر و برادرش ،هيچ گاه خلافت و روش عثمان رانپذيرفت، بنا به اظهار منابع، وقتي خليفه سوم، ابوذر غفاري ـ يكي از صحابه پيامبر (ص) ـرا به سبب اعتراض به روش وي از مدينه به ربذه تبعيد كرد، با وجود دستور خليفه مبني برعدم بدرقه ابوذر، علي (ع) همراه جمعي از ياران ،از جمله حسن و حسين به بدرقه ابوذرشتافتند و در همان هنگام امام حسين (ع) طي سخناني، آشكارا مخالفت خود را با روشعثمان اعلام كرد. در ماههاي پاياني خلافت عثمان و زماني كه شورشيان، خانة خليفه رامحاصره كردند و مانع رسيدن آب به خانه خليفه شدند، كساني كه قدرت داشتند تا راهياز ميان شورشيان باز كرده و به خانه عثمان آب برسانند، امام حسن و حسين 8 بودند.
امام حسين (ع) در دوره خلافت امام علي(ع) (40-36 ه)
پس از قتل عثمان مردم به خانة علي (ع) هجوم بردند و خواهان بيعت با آنحضرت شدند. امام ـ كه در ابتدا حاضر به پذيرش خلافت نبود، پس از اصرار فراوان مردمو قبول شرايط امام از سوي مردم ـ زمام امور خلافت را در دست گرفت و در طول چهارسال و نه ماه خلافت خويش، در دو بخش اقدامات اصلاحي (اجراي عدالت و از بين بردنفاصلههاي نارواي طبقاتي) و اقدامات سياسي و نظامي (جنگ با سه گروه ناكثين،قاسطين و مارقين) به فعاليت پرداخت. حسين (ع) در اين دوران در تمام فعاليتهايسياسي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي مشاركت فعال داشت. به نوشتة منابع تاريخي درجريان جنگ جمل (با گروه پيمان شكن يا ناكثين) كه در سال سي و ششم هجري قمريدر نزديكي بصره رخ داد، امام حسين (ع) نقش مهمي داشت، چنان كه فرماندهي جناحراست سپاه امير المومنين را برعهده داشت و رشادتهاي زيادي از خود نشان داد.
در جنگ امام علي (ع) با گروه قاسطين يا ظالمين (جنگ صفين) كه از ماه رجبسال 36 هجري قمري آغاز و در صفر سال 37 هجري قمري با ماجراي حكميت پايانيافت، حسين (ع) قبل از جنگ با خطبههاي آتشين خود، مردم كوفه را براي مقابله بامعاويه بسيج ميكرد و در جريان جنگ نيز شجاعتها و دلاوريهاي زيادي از خود نشانداد، چنان كه امام علي (ع) پيوسته مراقب بود تا آسيبي به آن حضرت وبرادرشحسن8 نرسد و هميشه ميفرمود: �براي حفظ نسل رسول خدا (ص) مراقب آنانباشيد.�
از آن حضرت خطبهاي در جنگ صفين نقل شده است كه ضمن آن مردم را بهجنگ ترغيب ميكردند. امام حسين (ع) در همان مراحل مقدماتي جنگ صفين، درگرفتن مسير آب از دست شاميان نقش داشت. امام علي (ع) پس از آن پيروزيفرمود:�هذا اول فتح ببركة الحسين.� بعد از پايان جنگ و ماجراي حكميت نيز امامحسين (ع) يكي از شاهداني بود كه امام علي (ع) براي نظارت بر روند مذاكرات او رابرگزيد.
امام حسين (ع) در جنگ نهروان با گروه مارقين (خوارج) كه در سال 38 هجريقمري صورت گرفت، نيز نقش فعال داشته و سمت فرماندهي بخشي از سپاه را به عهدهداشته است.
آن حضرت در دورة خلافت علي (ع) ضمن نقش پر تلاش در امور نظامي در امورديگر نيز مشاركت فعال داشت كه از آن جمله ميتوان به آموزش و تعليم قرآن، رسيدگيبه نيازمندان، حل وفصل امور سياسي، قضايي و اجتماعي اشاره كرد.
امام حسين (ع) در دوره خلافت و امامت برادرش (50-40 ه)
پس از شهادت حضرت علي (ع) در بيست و يكم ماه رمضان سال 40 هجريقمري، بنا به وصيت آن حضرت، مسلمانان با فرزند بزرگ ايشان حسن (ع) به عنوانخليفه بيعت كردند. حسين (ع) در طول دوران كوتاه خلافت پدرش و دوران ده سالهامامت برادر بزرگوارش، پيوسته در كنار آن حضرت قرار داشت؛ هنگام حركتامامحسن(ع) براي جمع آوري سپاه به منظور مقابله با معاويه، امام حسين (ع) همراهبرادر بود و پس از آنكه امام مجتبي مجبور به صلح با معاويه شد، با برادرش حسين (ع) دراين مورد به مشورت پرداخت.
از امامت امام حسين ( ع) تا آغاز قيام
امام حسين (ع) در عصر خلافت معاويه (60-40 ه .ق)
پس از صلح امام حسن (ع) با معاويه و بعد از آنكه حضرت به ناچار از خلافتكنارهگيري كرد، معاوية بن ابوسفيان نوزده سال و هشت ماه (60-40 ه .ق) بر مسندخلافت نشست. حدود ده سال از اين دوران مقارن با امامت امام حسن (ع) و حدود دهسال ديگر هم زمان با امامت امام حسين (ع) بود. امام حسين در دورة امامت برادرش، بهطور كامل از سياست وي دفاع كرد. آن حضرت در برابر در خواستهاي مكرر مردم عراق،براي آمدن آن حضرت به كوفه، حتي پس از شهادت برادرش، حاضر به قبول رأي آناننشده و فرمودند:�تا وقتي معاويه زنده است نبايد دست به اقدامي زد.� معناي اين سخنآن بود كه امام در فاصله ده سال به اجبار حكومت معاويه را تحمل كردند.
اگر چه امام خود را متعهد به پيمان صلح با معاويه ميدانست و نميخواست پيمانشكني كند ولي در مواقع لازم به مبارزه با معاويه و عمالش ميپرداخت كه از آن جملهميتوان به پاسخ قاطع امام به نامة معاويه ـ كه به دنبال گزارش مروان بن حكم(حاكممدينه) در مورد فعاليتهاي امام براي آن حضرت فرستاده بود، و نيز سخنراني كوبندة امامحسين (ع) در مراسم حج سال 58 هجري قمري در جمع گروه كثيري از صحابه و تابعيندر افشاي حكومت بني اميه ومصادره اموال به منظور غيرمشروع جلوه دادن حكومتمعاويه و مخالفت شديد امام با انتصاب يزيد به ولايتعهدي ازسوي معاويه ـ اشاره كرد.
پانزدهم رجب سال 60 هجري (مرگ معاويه و آغاز خلافت يزيد)
معاويه بن ابوسفيان در نيمة ماه رجب سال 60 هجري قمري در شام از دنيا رفت.هنگام مرگ وي فرزندش يزيد در حوارين به سر ميبرد. معاويه وصيت نامهاي به اينمضمون خطاب به يزيد نوشت: �به اطلاع او برسانيد كه من بر او جز از چهار مرد بيم ندارمو آنان حسين بن علي و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابوبكر و عبدالله بن زبيرهستند، اما حسين بن علي، خيال ميكنم مردم عراق او را رها نكنند و وادار به خروج كنند.اگر چنين كرد بر او در گذر...� يزيد چون به دمشق رسيد و زمام امور خلافت را در دستگرفت به نوشتة يعقوبي �به عامل مدينه، وليد بن عتبه بن ابي سفيان نوشت: هنگامي كهنامهام به تو رسيد، حسين بن علي و عبدالله بن زبير را احضار كن و از آن دو بيعت بگير،پس اگر زير بار نرفتند، آن دو را گردن بزن و سرهاي آن دو را نزد من بفرست، مردم را نيزبه بيعت فراخوان و اگر سرباز زدند، همان حكم را درباره آنان اجرا كن.�
بيست وهفتم رجب سال 60 هجري
(ملاقات امام حسين (ع) با وليد بن عتبه ولي مدينه)
چون نامة يزيد به وليد بن عتبه، فرماندار مدينه رسيد، وليد با مروان حكم (واليسابق مدينه) در اين مورد به مشورت پرداخت.�مروان گفت: از ناحية عبدالله بن عمروعبدالرحمن بن ابوبكر مترس كه آن دو خواستار خلافت نيستند، ولي سخت مواظبحسين بن علي و عبدالله بن زبير باش و هم اكنون كسي بفرست، اگر بيعت كردند كه چهبهتر و گرنه پيش از آنكه خبر آشكار شود و هر يك از ايشان جايي بگريزد و مخالفت خودرا ظاهر سازد گردن هر دو را بزن. � وليد، عبدالله بن عمر و بن عثمان را كه نوجواني بود،دنبال امام حسين (ع) و عبدالله بن زبير فرستاد. هنگامي كه پيام آور والي مدينه نزد امامآمد ،آن حضرت متوجه مرگ معاويه گرديد، لذا تني چند از دوستان و غلامان خويش راجمع كرد و همراه خود به دار الاماره برد تا در صورت وجود خطر آنان را به كمك بطلبد.
طبري مينويسد:�حسين بيامد و بنشست، وليد نامه را به او داد كه بخواند و خبرمرگ معاويه را داد و او را به بيعت خواند. حسين گفت :انالله انا اليه راجعون، خدا معاويه رارحمت كند و تو را پاداش بزرگ دهد، اينكه گفتي بيعت كنم، كسي همانند من به نهانيبيعت نميكند، گمان ندارم به بيعت نهاني من بس كني و بايد آن را ميان مردم علنيكنيم. گفت: آري. گفت: وقتي ميان مردم آيي و آنها را به بيعت خواني ما را نيز به بيعتبخوان كه كار يكجا شود. وليد كه سلامت دوست بود گفت: به نام خداي برو تا با جمع مردمبيايي.� امام پس از خارج شدن از فرماندهي مدينه تصميم به خروج از مدينه و حركتبهسوي مكه گرفت.
همان شب عبدالله بن زبير از مدينه خارج شد، فرداي آن روز ماموران حكومتيدنبال او رفتند و شب بعد نيز امام حسين (ع) تصميم به ترك مدينه گرفت و خواهرشزينب و ام كلثوم و برادر زادگانش و برادرانش، جعفر و عباس و عموم افراد خانوادهاش كه درمدينه بودند، همراه ايشان رفتند غير از محمد بن حنفيه كه در مدينه ماند. ابن عباس همچند روز پيش از آن به مكه رفته بود.
بيست وهشتم رجب سال 60 هجري (خروج امام از مدينه به سوي مكه )
امام حسين (ع) در شب يكشنبه دو روز مانده از ماه رجب سال 60 هجري بهاتفاق همراهان از مدينه عازم مكه شدند؛ حضرت هنگام خروج از مدينه وصيت نامهاينوشت و به برادرش محمد حنفيه داد وپس از حمد وثناي خداوند اهداف و انگيزههاي خودبراي خروج از مدينه را بيان فرمودند.
سوم شعبان سال 60 هجري (ورود امام حسين (ع) وهمراهانش به مكه)
امام و يارانش در شب جمعه سوم شعبان سال 60 هجري قمري وارد شهر مكهشدند. �هنگامي كه امام وارد مكه شد، مردم شهر بسيار خشنود شدند و حتي ابن زبير، كهخود داعية رهبري داشت در نماز امام و مجلس حديث او شركت ميكرد. مكه پايگاه دينياسلام بود و طبعا توجه بسياري را به خود جلب ميكرد. در آنجا امام با افراد وشخصيتهاي مختلف در تماس بود وعلل عدم بيعت خود با يزيد را بيان ميكرد. درهمين روزها كه دمشق نگران كساني بود كه بيعت نكرده و در حجاز بودند، در كوفه حوادثيميگذشت كه از طوفان سهمگين خبر ميداد.
شيعيان علي (ع) كه درمدت بيست سال حكومت معاويه صدها تن كشته دادهبودند و همين تعداد يا بيشتر از آنان در زندان به سر ميبردند، همين كه از مرگ معاويهآگاه شدند ، نفسي راحت كشيدند. ماجراجوياني هم كه ناجوان مردانه علي (ع) را كشتند وگِرد پسرش را خالي كردند تا دست معاويه در آنچه ميخواهد باز باشد، همين كه معاويه بهحكومت رسيد و خود را از آنان بي نياز ديد به آنان اعتنايي نكرد، از فرصت استفاده كردندو در پي انتقام برآمدند تا كينهاي كه از پدر در دل دارند از پسر بگيرند .دستهبنديشروعشد شيعيان علي در خانة علي سليمان بن صرد خزاعي گرد ميآمدند. سخنرانيهاآغازشد.
سرانجام تصميم گرفتند تا امام را به كوفه دعوت كنند. در مدت امامت سه ماههامام حسين (ع) نامههاي فراواني از كوفه براي آن حضرت رسيد كه مضمون نامهها اينبود: �كوفه و عراق آماده براي آمدن شماست. ما همه در انتظار تو هستيم و تو را ياريخواهيم كرد.� يعقوبي مينويسد:�حسين به مكه رفت و چند روزي بماند .مردم عراق به اونامه نوشتند و پي در پي فرستادگاني روانه كردند و آخرين نامهاي كه از ايشان بدو رسيد،نامههاي ابن هاني و سعيد بن عبدالله حنفي بود:�بنام خداي بخشاينده مهربان، بهحسين بن علي، از شيعيان با ايمان و مسلمانش، اما بعد، پس شتاب فرما كه مردم تو راانتظار ميبرند و جز تو پيشوايي ندارند، شتاب فرما والسلام.�
پانزدهم رمضان سال 60 هجري (اعزام مسلم بن عقيل به كوفه)
وقتي كه تعداد نامههاي كوفيان از حد متعارف گذشت، حسين (ع) لازم ديدعراقيان را بيش از اين منتظر نگذارد. بنابراين پاسخي بدين مضمون براي كوفهنوشت:�هاني وسعيد آخرين فرستادگاني بودند كه نامههاي شما را براي من آوردند. به مننوشتهايد نزد ما بيا كه رهبري نداريم. من برادر و پسر عمويم مسلم بن عقيل را نزد شماميفرستم تا مرا از حال شما و آنچه در شهر شما ميگذرد خبر دهد�
پنجم شوال سال 60 هجري (ورود مسلم به كوفه)
امام، مسلم بن عقيل را همراه تني چند به سوي كوفه روانه كرد. مسلم پس ازپيشامدهاي بسيار در پنجم شوال سال 60 هجري وارد شهر كوفه شد. چون مسلم به كوفهرسيد، مردم نزد وي آمدند و با او بيعت كردند .و پيمان بستند و قرار نهادند و اطمينان دادندكه او را ياري و پيروي و وفاداري كنند.
يازدهم ذي القعده سال 60 هجري (رسيدن نامه مسلم به امام حسين (ع))
مسلم پس از ورود به كوفه در خانة �مختار بن ابي عبيده ثقفي� ساكن شد .مردمكوفه دسته دسته به خانة مختار ميآمدند و مسلم نامه حسين را براي آنان ميخواند وآنان ميگريستند و بيعت ميكردند. درمورد تعداد افرادي كه درمدت اقامت مسلم در كوفهبا وي بيعت كردند ميان مورخان اتفاق نظر وجود ندارد. بيشترين رقم را حدود يك صدوبيست هزار نفر و كمترين رقم را دوازده هزار نفر نوشتهاند. مسلم وقتي استقبال مردم وآمادگي آنان را براي ياري امام مشاهده كرد نامهاي به اين مضمون به امام حسين (ع)نوشت:�براستي كه مردم اين شهر گوش به فرمان و در انتظار رسيدن تواند.� بنابراين امامتصميم گرفت تا از حجاز روانه عراق شود.
در آن روزها اوائل ذي الحجه امام از حادثه ديگري آگاه شد كه او را به بيرون رفتناز حجاز مصممتر ساخت او دانست كه فرستادگان يزيد خود را به مكه رساندهاند تا درمراسم حج بر وي حمله كنند و ناگهان او را بكشند.
هشتم ذي الحجه سال 60 هجري (حركت امام از مدينه به عراق )
امام حسين (ع) پس از دريافت نامة مسلم بن عقيل و احساس خطر از دژخيمانيزيد، احرام حج خود را به عمره تبديل كرد و پس از انجام مراسم عمره از احرام بيرون آمدو در روز سه شنبه روز ترويه (هشتم ذي الحجه سال 60 ه . ق) پس از شصت وپنج روزاقامت در مكه به اتفاق حدود هشتادو شش نفر مرد از شيعيان و دوستان و خانواده خود ازمكه بيرون آمده و به سوي عراق حركت كرد. از سوي ديگر خبر ارسال نامههاي مردمكوفه و دعوت از امام حسين (ع) براي آمدن به آن شهر يزيد را نگران ساخت و پس ازمشورت با مشاوران خود تصميم گرفت تا �نعمان بن بشير� را از حكومت كوفه معزول و�عبيدالله بن زياد� حاكم بصره را با حفظ سمت به حكومت كوفه منصوب نمايد.
عبيدالله پس از دريافت فرمان يزيد مبني بر انتصاب وي به حكومت كوفه بهاتفاق تعدادي از همراهانش به صورت مخفيانه وارد كوفه شد تا ضمن آزمايش واكنشمردم و ميزان علاقه آنان به امام حسين (ع)، رهبران مخالفان يزيد را شناسايي نمايد.مردم كوفه كه با استبداد شديد عبيدالله بن زياد مواجه شدند به تدريج مسلم را تنهاگذاشته و از بيعت خود عقب نشيني كردند.
مدتي بعد، پس از شناسايي محل استقرار مسلم، ايشان از خانة مختار به خانة�شريك بن اعور� رفت. شريك چند روز بعد درگذشت و مسلم به خانة �هاني بن عروه�رفت. اما عبيدالله كه به وسيله جاسوسان خود از مخفي گاه مسلم و ارتباط او با ياران وهوادارنش مطلع شده بود، هاني را احضار و پس از شكنجه زنداني نمود.
هشتم ذي الحجه سال 60 هجري (خروج مسلم بن عقيل با چهار هزار نفر ازهمراهانش از كوفه)
همين كه خبر دستگيري و زنداني شدني هاني در شهر منتشر شد، مسلم دانستكه ديگر درنگ جايز نيست و بايد از نهانگاه بيرون آيد و جنگ را آغاز كند. پس جارچيانخود را فرستاد تا مردم را آگاه سازند. نوشتهاند از هيجده هزار تن كه با او بيعت كرده بودندچهار هزار تن در خانه هاني و خانههاي اطراف گرد آمده بودند. مسلم آنان را به دستههايي تقسيم كرد و هر دستهاي را به يكي از بزرگان شيعه سپرد. دستهاي از اين جمعيتبه قصر ابن زياد روانه شدند، ولي ابن زياد موفق شد آن مردم بي تدبير را با ايجاد اختلافو استفاده از حربه تهديد متفرق سازد. نتيجه اين شد كه در شامگاه آن روز جز سي تن با اونماندند. چون نماز مغرب را خواند. يك تن از ياران خود را همراه نداشت.
مسلم چون نماز شام را خواند و خود را تنها ديد در كوچههاي كوفه سرگردان شد، درحالي كه گروه زيادي در جستجوي وي بودند، تا سرانجام زني به نام �طوعه� كه از شيعيانعلي (ع) بود او را درون خانه برد و پناه داد. اما شب هنگام پسر وي از وجود مسلم در خانهمطلع شد و به ماموران عبيدالله خبر داد. همين كه ابن زياد پناهگاه مسلم را دانست،�محمد اشعث� را با شصت يا هفتاد تن براي دستگيري وي فرستاد .مسلم پس ازدرگيري با ماموران ابن زياد ونشان دادن رشادتها و شجاعتهاي بسيار مجروح ودستگير شد و در روز نهم ذي الحجه سال 60 هجري قمري به همراه هاني به دستور ابنزياد به شهادت رسيد.
امام حسين (ع) در مسير خود از مدينه به كربلا ابتدابه منزل �ذات عرق �رسيد كهدر ذات عراق �بشر بن غالب اسدي� كه از عراق ميآمد با سيد الشهداء ملاقات كرد و ازاوضاع عراق باخبر شد. در همين منزل بود كه فرزدق رسيد وسئوال كرد: يابن رسول الله درموقع حج چرا عجله كردي ؟امام پاسخ داد: اگر من شتاب نميكردم در مكه مرا دستگيرميكردند و با ريختن خون من در خانه خدا احترام كعبه را از بين ميبردند. آن گاه حضرتاز اوضاع كوفه وعراق سوال كرد، فرزدق پاسخ داد: دلهايشان با تو و شمشيرهايشان عليهتوست.�
سپس كاروان امام از ذات عراق به سمت �حاجز� (كه واديي است در مكه كه مردمكوفه وبصره براي رسيدن به مدينه از اين راه ميروند و منزل و فرودگاه حجاج است)حركت كرد. در اين منزل بود كه امام نامهاي به اهل كوفه نوشت (و آن در واقع پاسخ نامةمسلم بن عقيل بود) و خبر حركت امام و همراهانش ازمكه به سمت عراق به اهالي اطلاعداده شد.و سپس حسين (ع) نامه را به �قيس بن مسهر صيداوي� داد تا همراه عبداللهبن يقطر به كوفه برساند. قيس وهمراهش چون به قادسيه رسيدند، جاسوسان عبيداللهآنان را شناسايي كردند،و �حصين بن نمير تميمي� را دستگير كرد و چون قيس نامه راخورده بود و حاضر به افشاي متن نامه نشد، به دستور ابن زياد او را از بالاي ساختماندارالاماره كوفه به پايين پرتاب كردند و به شهادت رسيد. امام و همراهانش سپس از حاجزبه� عيون� آمدند (و آنجا فرودگاه زوار بصره بود كه در آن گودالهايي وجود داشت كه آبدر آنها جمع شده بود.) در اين محل �عبدالله بن مطيع عدوي� به حضور امام رسيد و امامرا از عزيمت به كوفه منع كرد. امام در پاسخ فرمود:�احترام به خدا و رسول (ص) و قريش وعرب به اين است كه من زير بار زور نروم� و حركت كرد.
سپس كاروان امام از عيون، به منزل �حزيمه� رسيد و يك شب در اين منزلاقامت گزيد وآن گاه راهي �زرود� از منازل معروف بين مكه و كو فه شدند. در اين محلامام با �زهير بن قين بجلي� كه عازم سفرحج بود، ملاقات كرده و زهير سرانجامبهحسين(ع) پيوست. بنا به نوشته پارهاي از منابع در همين منزل امام از شهادتمسلمبن عقيل و هاني بن عروه و تغيير كوفه مطلع شد. بسيار نگران و پريشان حال شد وبا صداي بلند گريست.
در هر حال حسين (ع) چون از كشته شدن مسلم و هاني و نيز قتل دو پيكي كه بهكوفه فرستاده بود، مطلع گشت، همراهان خود را فرا خواند و چون ميخواست ذمة مردمهمراهش را از تعهد، آزاد سازد به آنان گفت:�خبر جانگدازي به من رسيده است، مسلم وهاني كشته شدهاند. شيعيان ما را رها كردهاند. حالا خود ميدانيد، هر كه نميخواهد تاپايان با ما باشد، بهتر است راه خود را بگيرد و برود� گروهي رفتند اين گروه مردمي بودندكه دنيا را ميخواستند، گروهي هم ماندند و آنان مسلمانان راستين بودند.
پس از حركت از �زرود� امام و همراهانش هنگام غروب به سرزمين �ثعلبيه�رسيدند. به نوشتة برخي منابع �عبدالله بن سليمان� و �خدري بن مشعل� و احتمالا�عبدالله بن سليم� و �المنذري بن مشعل� كه پس از پايان مراسم حج قصد داشتند خودرا به امام برسانند در بين راه با مردي از قبيله بني اسد روبه رو شدند و از وي اوضاع كوفه راپرسيدند، گفت: من بيرون نيامدم، مگر شاهد قتل مسلم بن عقيل و هاني بن عروه بودم.ديدم كشته آنها را در بازار روي زمين ميكشيدند.
آنان پس از ملاقات خود را به كاروان امام رسانيده و از آن حضرت خواستند كه ازاين سفر منصرف شود، ولي امام نپذيرفت و فرمود: قضاي الهي جاري ميشود و منمامورم به اين سفر بروم. پارهاي از منابع هم برخورد امام حسين (ع) و فرزدق را در اينمحل ميدانند. درهر حال امام و همراهانش از ثعلبيه به طرف منزل �شقوق� حركتكردند. در اين محل هم امام با مردي كه از كوفه ميآمد، برخورد كرد و از وي خبر حوادثكوفه را گرفت .
در اين منزل امام جنايات بني اميه و كشتار اصحاب پيامبر (ص) و دوستانعلي(ع) را براي حاضران متذكر شد. سپس كاروان امام و همراهانش در منزلي به نام�زباله� وارد شد. در اين سرزمين مردي خبر قتل �قيس بن مسهر صيداوي� را داد و بازهم امام در حالي كه بسيار متاثر بود، در جلسهاي كه تشكيل داد، همراهان خود را درجريان حوادث قرار داد و از آنان خواست هر كه ميخواهد برگردد.سپس قافله از زبالهحركت كرد تا به منزل �بطن العقبه� پيش رفتند و پس از اقامت كوتاهي به طرف منزل�شراف� يا �اشراف� حركت كردند دراين منزل شب را ماندند كاروان پس از استراحتمقداري آب برداشتند و نزديك نيم روز راه پيمودند؛ كه با سپاه اعزامي عبيدالله بن زياد بهفرماندهي �حر بن يزيد رياحي� روبه رو شدند. امام و اصحابش به سمت �ذوحسم�حركت كردند.
در اينجا بود كه حر راه بر كاروان امام بست. امام فرمود: �اين مردم مرا به سرزمينخود خواندهاند تا با ياري آنان بدعتهايي را كه در دين خدا پديد آمده است ،بزدايم. ايننامههاي آنهاست و دستور داد تا دعوت نامههاي مردم كوفه را به حر نشان بدهند، حال اگرپشيمان اند بر ميگردم� حر گفت: �من از جمله نامه نگاران نيستم و از اين نامهها همخبري ندارم. امير من،مرا مامور كرده است، هرجا تو را ديدم، راه بر تو گيرم و تو را نزد اوببرم.� بديهي است كه امام حسين (ع) پيشنهاد وي را نميپذيرد و او هم امام را رهانميكند تا به حجاز برگردد و حتي به او اجازه نميدهد كه در منزلي آباد و پر آب و علففرودآيد.
سرانجام پس از مذاكرات بسيار موافقت شد تا كاروان امام به راهي برود كه نه بهسوي مكه باشد و نه به سوي كوفه، تا دستور جديد عبيدالله بن زياد برسد. در همين منزل(ذوحسم) بود كه امام خطبه بسيار مهمي ايراد كرد و به برخي اهداف خود از قيام اشارهكردند.در گرماي ظهر امام دستور داد تا يارانش سپاهيان حر را كه بسيار تشنه بود، سيرابسازند و در حالي كه سيدالشهداء و همراهانش به طرف قادسيه پيش ميرفتند،حر بالشكريانش به فاصله كوتاهي آنان را تعقيب ميكرد تا اينكه به سرزمين وسيعي به نام�بيضه� رسيدند. در اين منزل امام براي سپاه حر خطبهاي خواند وقايع را براي آنان بهروشني بيان كرد .سپس قافله مكه از بيضه وارد سرزميني به نام �الرهيمه� شد.در اينجا بامردي از اهل كوفه به نام �ابوهرم� ملاقات كرد، و در پاسخ به سوال وي در مورد علتخروج از مكه، انگيزة قيام و حركت خود را بيان فرمودند.
كاروان امام سپس به محلي به نام �عذيب� رسيدند و امام از اصحاب خود پرسيد:راه از كدام طرف است؟ بنا به اظهار برخي از منابع، �طرماح بن عدي الطائي� كه از كوفهآمده بود، راه را به امام نشان داد و از آن حضرت خواستند تا بازگردد. امام در پاسخ فرمود:خداوند تو را جزاي خير بدهد، اما من معاهدهاي با اين مردم و عهدي با خدا دارم كه بايدبدان عمل كنم� اين سخنها را گفتند و رفتند تا به منزل �قصر بني مقاتل� رسيدند. درمنزل قصر بني مقاتل امام با �عبدالله بن حر جعفي� ملاقات كردند و از وي خواست كهدر اين سفر همراه او باشد ولي او قبول نكرد و از امام خواست تا اسب و شمشير او را بپذيرد.حسين (ع) ديگر اعتنايي به او نكرد. پس از حادثه عاشورا وي پيوسته تأسف ميخورد كهچرا چنان توفيق بزرگي را از دست داده است.
حسين و همراهانش پس از برداشتن آب بسيار، شبانه از قصر بني مقاتل به طرف�نينوا� (از قراء كوفه) حركت كردند و صبحگاهان به اين محل رسيدند. اينجا بود كهقاصدي به نام �مالك بن نسر كندي� نامهاي از عبيدالله بن زياد به اين مضمون برايحر آورد: �چون اين نامه و فرستادة من رسيد بر حسين سخت بگير و او را جز در بيابان بيپناهگاه و بي آب فرود نياور، من فرستاده خود را مامور كردم كه با تو باشد و او تو را رهانخواهد كرد تا مرا از اجراي اوامر آگاهسازد�.
دوم محرم سال 60 هجري (ورود امام حسين (ع) و يارانش به سرزمين كربلا)
پس از رسيدن نامه عبيدالله بن زياد، حر تغيير رويه داد و قصد داشت تا مانع ازحركت امام شود؛ زيرا نينوا نه آب داشت و نه آباداني و با دستور عبيدالله هماهنگي لازم راداشت . اما پس از گفتگوهاي بسيار امام و همراهانش به طرف سرزمين كربلا حركتكرده و روز چهارشنبه اول محرم يا پنج شنبه دوم محرم سال 60 هجري قمري، در اينسرزمين فرود آمدند. به نوشته منابع چون ابي عبدالله وارد سرزمين كربلا شدند، اسب آنحضرت قدم از قدم برنداشت. حضرت فرمودند: اين سرزمين را چه مينامند؟ گفتند:كربلا، امام ضمن خواندن اشعاري، دستور داد تا خيمهها را در آن محل سرپاكنند.
عبيدالله بن زياد پس از اطلاع از رسيدن امام حسين (ع) و يارانش، نامهاي به اينمضمون به امام نوشت: �اي حسين! به من خبر رسيده كه به كربلا وارد شدهاي، يزيد بنمعاويه براي من نوشته كه بر بستر نرم نخوابم و آرام نگيرم، و غذاي سير نخورم تا تو را بهخداي خبير ملحق سازم (بكشم)، يا آن كه تسليم من و حكم يزيد ميشوي. والسلام�حضرت نامه را خواند و همان دم آن را به دور افكند. پيك گفت: پاسخ نامه را بده. امامفرمودند: �اين نامه پاسخ ندارد� ابن زياد پس از آنكه از بي اعتنايي حسين (ع) به نامةخود مطلع شد، بسيار خشمگين شد و به جمع آوري سپاه براي جنگ با امام حسين (ع)پرداخت.
سوم محرم سال 61 هجري (ورود عمر بن سعد و سپاهيانش به كربلا)
عبيدالله بن زياد براي مقابله با امام حسين (ع) و مجبور كردن وي به پذيرفتنبيعت با يزيد�عمربن سعد ابن ابي وقاص� را در رأس چهار تا شش هزار نفر (به اختلافمنابع) به كربلا فرستاد و عمر در روز سوم محرم سال 60 هجري وارد كربلا شد و بلافاصلهمذاكرات خود را با امام آغاز كرد عمر، حسين (ع) را خوب ميشناخت و ميدانست كه اومرد سازش نيست، ولي بيشتر مايل بود تا كار بدون جنگ و با مصالحه به پايان برسد.بنابراين پس از آنكه نخستين گفتگو بين او و امام صورت گرفت، نامهاي به ابن زيادنوشت كه خدا را شكر كه فتنه آرام گرفت و جنگ برنخاست، چراكه من از حسين پرسيدمكه چرا به اينجا آمدهاي؟ گفت: مردم اين شهر از من دعوت كردهاند كه نزد آنها بيايم، حالاكه شما نميخواهيد برمي گردم� اما ابن زياد در پاسخ نامه ابن سعد نوشت: كار را برحسين سخت گير و آب را بر او و يارانش ببند، مگر اينكه حاضر شوند با شخص من به ناميزيد بيعت كند.
پنجم محرم سال 61 هجري (ورود شبث بن ربعي با چهار هزار نفر سپاه به كربلا)
عبيدالله بن زياد پس از اين كه احساس كرد عمر بن سعد در مقابله با امام مصممنيست، شبث بن ربعي را در رأس چهار هزار نفر نيروي جنگي به كربلا فرستاد، شبث روزپنجم محرم وارد كربلا شد و تحت فرمان عمر بن سعد قرار گرفت. به نوشتة منابع ابنزياد در فاصلة روزهاي سوم تا دهم محرم افراد ديگري را به همراه جنگجويان به كربلافرستاد. از جمله سنان ابن انس نخعي را با چهار هزار نفر، عروة بن قيس را با چهار هزارنفر شمر بن ذي الجوشن را با چهار هزار نفر و نصر مازني را با سه هزار نفر براي جنگ باامام به كربلا عازم نمود.
هفتم محرم سال 61 هجري (رسيدن دستور عبيدالله بن زياد مبني بر بستن آببرسپاه امام)
نامه عبيدالله بن زياد مبني بر بستن آب بر روي حسين و يارانش در صورت خودداري از بيعت در روز هفتم محرم سال 61 هجري قمري به عمر بن سعد رسيد و عمر�عمر بن حجاج� را با پانصد سوار مامور كرد تا با استقرار دركنار رودخانه فرات مانع ازدسترسي سپاه امام به آب شوند. بنابراين از روز هفتم محرم تشنگي نيز بر مشكلات امامو همراهانش اضافه شد.
نهم محرم سال 61 هجري (ورود شمر بن ذي الجوشن به كربلا)
در روز نهم محرم �شمر بن ذي الجوشن� در راس چهار هزار نفر سپاهي واردكربلا شد .شمر حامل نامهاي از ابن زياد براي عمر بن سعد بود. بدين مضمون كه بدونفوت وقت جنگ را با حسين شروع كند. شمر ضمن تلاش براي تحريك جنگ و قتلامام حسين (ع) امان نامهاي هم براي پسران ام البنين (عباس ،عبدالله، جعفر و عثمان)آورد، آنان نپذيرفتند. در عصر روز نهم محرم (تاسوعا) زمينه براي آغاز جنگ فراهم شد وعمر كه بيمناك بود مبادا رقيبش شمر سمت فرماندهي كل را از دست وي خارج كندشخصا تيري در كمان گذاشت و سوي خيمههاي امام حسين (ع) پرتاب كرد و ديگران رابه شهادت طلبيد كه اولين تير را وي پرتاب كرده است.
در اين هنگام امام حسين (ع) برادرش عباس را نزد عمر فرستاد و تقاضاي يكشب مهلت كرد، كه مورد موافقت قرار گرفت. شكي نيست كه امام مايل به جنگ نبود و تاآخرين لحظات كوشيد تا وجدان خفته اين مردم دنيا خواه را با سخناني كه سراسر خيرخواهي و دلسوزي و روشنگري بود، بيدار سازد. به آنان گفت: كه اين آخرين فرصتي استكه براي انتخاب زندگي آزاد به آنان داده ميشود. اگر اين فرصت را از دست بدهند ديگر،هيچگاه روي رستگاري را نخواهند ديد. اگر به اين عزت پشت پا زنند، به دنبال آن زندگيپر مذلتي در انتظار ايشان است .
براي همين بود كه نخستين ساعات روز دهم محرم نيز به پيغام بردن و سخنگفتن و خطبه خواندن گذشت. خطبههاي امام در ساعات آخر بيش از آنكه نشان دهندهروح آزادگي و شرف و پرهيزگاري باشد، نمايانگر اوج دلسوزي بر مردم گمراه و تلاشانساني براي نجات مردم است. جاي هيچ ترديدي نيست كه سخنان و اقدامات امامبراي رهايي از چنگ دشمن و يا بيم از كشته شدن، گفته نشده است، بلكه بويآشتيطلبي و خير خواهي و دوستي طلبي ميدهد.
با فرا رسيدن شب نهم محرم عمر بن سعد نمايندهاي را نزد امام حسين (ع)فرستاد و پيغام داد: يك امشب را من به شما مهلت ميدهم، اگر تا صبح تسليم شدي منبه ابن زياد خبر ميدهم، شايد تو را آزاد بگذارد و گرنه پس از گذشت شب نميتوانم ازجنگ خودداري كنم. حسين همان پاسخي را داد كه مكرر فرموده بود: �من مرگ با عزترا بهتر از زندگي با ذلت ميدانم�. در آن شب (شب عاشوراي سال 61 هجري قمري)امام حسين بار ديگر يارانش را در رفتن و يا ماندن در كنار وي و شهادت مخير گذارد وساعاتي را به ذكر و عبادت حق تعالي گذراند تا اينكه فرداي آن روز يكي ازاستثناييترين روزهاي تاريخ دميد.
دهم محرم سال 61 هجري (آغاز درگيري سپاه امام حسين (ع) با لشكر ابن زياد)
با دميدن فجر روز دهم سال 61 هجري قمري سرانجام آنچه نبايد بشود، شد؛ ياآنچه بايد روي دهد، آغاز گرديد. عاشورا منشأ يك سلسله وقايع تاريخي و مظهرصحنهاي خونين است كه آن همه مقدمات براي اين روز است . اين همه موخرات كه درآينده اتفاق افتاد. اثر وقايع اين روز تاريخي است اصحاب اندك امام حسين (ع) در آنصحراي خشك در محاصره انبوهي از دشمنان قرار گرفته بودند، صفوف سپاهيان دوطرف براي آغاز جنگي نابرابر آراسته شد. در يك سوي ميدان حدود هفتاد و دو نفر سوار وپياده مهياي جانبازي بودند و در سوي ديگر حدود بيست ودو هزار نفر لشكر ماجراجويپست فطرت انتقام جوي كينه توز و منافق قرار داشتند كه هر آن انتظار ميكشيدند با قتلفرزند پيامبر (ص) اموال و داراييهاي او را به غنيمت بگيرند. قبل از شروع جنگ عمر بنسعد بار ديگر حسين (ع) را به بيعت با يزيد فرا خواند، پاسخ حسين همان بود كه بارهافرموده بود: �مرگ با عزت در نظر حسين بهتر است از زندگي با ذلت�
آرايش سپاه امام حسين (ع) در روز عاشورا چنين بود كه �زهير بن قين� را درميمنه سپاه قرار داد. �حبيب بن مظاهر اسدي� را به فرماندهي ميسره لشكر گماشت.پرچم را به دست حضرت ابوالفضل سپرد . به دستور امام در خندقي كه قبلا اطرافخيمهها كنده بودند، آتش روشن كردند. عمر بن سعد نيز صفوف سپاه خود را آراست، درحالي كه حدود بيست تا سي هزار قشون در اختيار داشت. فرماندهي ميمنه سپاه را به�عمربن حجاج بن زبيدي� داد و شمر بن ذي الجوشن عادي را به فرماندهي ميسره سپاهمنصوب كرد، بر پيادگان �عروه بن قيس الحمس� را امير كرد و بر رجالهها و كلوخ اندازها�شبث بن ربعي� را گماشت و پرچم را به دست �ذويد�، غلام خود داد.
پس از آرايش صفوف دو سپاه، امام حسين (ع)، زهير بن قين، برير بن خضير و حربن يزيد رياحي (كه به سپاه امام ملحق شده بود) هر كدام خطبهاي در حقانيت خانداناهل بيت و عدم مشروعيت بني اميه و يزيد ايراد كردند.
جنگ آغاز شد و در جنگي نابرابر ياران حسين (ع) به قلب سپاه دشمن حملهبردند و تا ظهر عاشورا تعدادي از آنان به شهادت رسيدند و افراد باقيمانده، نماز ظهر را بهامامت امام حسين (ع) خواندند. سپس به جنگ با دشمن پرداختند و تا حدود دو ساعتبعدازظهر همگي به شهادت رسيدند. بنا به اظهار منابع اولين كسي كه در جنگ با دشمنتن به تن كشته شد، حر بن يزيد رياحي بود و آخرين شهيد عباس (ع) بود .در اين روزحتي طفل شش ماهة امام نيز شربت شهادت نوشيد.
سرانجام امام حسين (ع) پس از آنكه اهل بيت را امر به صبر و بردباري كرد، خودبه ميدان جنگ شتافت و طي خطبه هايي ضمن دعوت لشكر عمر به تفكر و تدبر، برفضائل خود و اهل بيت و مقام خود و برادرش حسن (ع) در نزد پيامبر را برشمرد. سپسفرمود: �اي گروه دغا در ريختن خون پسر پيامبر شتاب مكنيد كه به زيان شما تمامخواهد شد، اي ناكس مردم زشت خو! سوگند به خداي بزرگ كه آن زنازاده ما را بر آنداشت كه بين لباس ذلت و شهادت يكي را انتخاب كنيم. اي مردم! ما هرگز دستخوشذلت نمي شويم....� سپس با شجاعت ودلاوري بي نظير به قلب سپاه دشمن حمله برد وپس از وارد شدن جراحات بسيار بر بدن مباركش و تحمل ضربات شمشير، نيزه و كمان بهشهادت رسيدند.
سر آن حضرت را �شمر بن ذي الجوشن �يا �سنان بن انس� از پيكر جدا كرد،خولي به كوفه نزد ابن زياد برد. جنگ در حدود ساعت چهار بعد از ظهر خاتمه يافت.
سپاهيان ابن زياد پس از شهادت امام حسين (ع) به خيمههاي خانوادة امام حملهبردند،آنها را غارت نمودند و به آتش كشيدند و زنان و كودكان را در بيابان آواره كردند.ساعتهاي آخر روز سپري ميشد. ديوانه هايي كه از خشم و شهوت و مال و جاه دنيا،جسم و روحشان را پر كرده بود،پس از آنكه كشتند و سوختند وبردند و در مقابل خودكوچكترين مقاومتي از زن و مرد نديدند، يكباره به خود آمدند و دانستند كه كاري زشتكردهاند و از خود پرسيدند: سيد جوانان بهشت را براي خشنودي مردي تبهكار به خاك وخون كشيديم. پشيمان شدند، اما ديگر دير شده بود.
كوفه يك بار ديگر خواري خود را به زشتترين صورت به تاريخ نشان داد.
يازدهم محرم سال 61 هجري (حركت كاروان اسراء از كربلا به كوفه)
فرداي روز عاشورا يعني در يازدهم محرم سال 61 هجري قمري، به دستورعمربن سعد زنان و كودكان اهل بيت را از اطراف جمع آوري كرده و به اسارت گرفتند وپس از آنكه عمر بن سعد بركشتههاي سپاه خود نماز خواند و آنان را دفن كرد، اسراي اهلبيت را حركت داده، همراه لشكريان خويش به كوفه و نزد عبيدالله بن زياد بردند.خطبههاي آتشين حضرت زينب (س) و امام سجاد (ع) رسواگر چهره زشت بني اميه دركوفه وشامبود.
اول صفر سال 61 هجري قمري (ورود اسراي اهلبيت (ع) به دمشق نزد يزيدبنمعاويه) بيستم صفر سال 61 هجري (بازگشت اهل بيت (ع) از شام به مدينه)
�نتيجه�
بررسي منابع و ماخذ تاريخي نشان ميدهد كه قيام امام حسين (ع) حركتيآگاهانه و با برنامه بوده است و زمينهها و انگيزههاي آن را ميتوان در موارد زير بر شمرد:
1 - زمينههاي قيام امام حسين (ع)، به دوران خلافت خليفة سوم (عثمان) وقدرتگيري بني اميه و تسلط آنان بر بخشهايي از جهان اسلام باز ميگردد.
2- امام براي خودداري از بيعت با يزيد بن معاويه كه مردي فاسق، فاجر و نالايقبود، قيام كرد.
3 - حسين (ع) به منظور عمل به امر به معروف و نهي از منكر قيام كرد؛ زيراتسلط يزيد بر مسلمانان و ادعاي خلافت، منكري روشن بود كه امام نميتوانست درمقابل آن ساكت باشد.
4 - جواب مثبت امام به مردم كوفه، و تلاش براي تشكيل حكومت اسلامي وجمع آوري نيرو براي انجام يك قيام مسلحانه عليه يزيد از ديگر انگيزههاي قيام بود.
�منابع�
1. ابن اثير، عزالدين بن الاثير: كامل (تاريخ بزرگ اسلام و ايران)، ترجمه عباس خليلي،به اهتمام دكتر سادات ناصري،به تصحيح دكتر مهيار خليلي، تهران، انتشارات علمي،1344، جلدهاي 7-3.
2. ابن العبري، غريغوريوس ابوالفرج اهرون، تاريخ مختصر الدول ،ترجمه دكتر محمدعلي تاج پور، دكتر حشمت الله رياضي، تهران، اطلاعات، 1364.
3. احمدي، حبيب الله: امام حسين (ع) الگوي زندگي، قم انتشارات فاطميا، 1381 .
4. اديب عادل: زندگاني تحليلي پيشوايان ما، ترجمه اسدالله مبشري، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامي، ج پنجم، 1366.
5. ابن اعثم كوفي، ابو محمد احمد بن علي: الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفيهروي، به تصحيح غلامرضا طباطبائي مجد، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چدوم، 1374.
6. اوليايي، مصطفي: امام حسين (ع) و پاكبازان راه عشق، همدان، شهر انديشه، 1379 .
7. پيشوايي، مهدي: سيماي پيشوايان در آينه تاريخ، قم، انتشارات دار العلم، 1375.
8. جعفريان، رسول: حيات فكري و سياسي امامان شيعه (ع)، قم ،انصاريان، 1379.
9. حسين خاني، نورالله: خورشيد بر نيزه، تهران، انتشارات مسعي: 1379.
10. خراساني، محمد هاشم بن محمد علي: منتخب التواريخ، تهران، كتابفروشياسلاميه، 1347 .
11. دستغيب، عبد الحسين: سيد الشهداء، تهران، اعلايي، چ چهارم، 1367.
12. دلشاد تهراني، مصطفي: مدرسه حسيني ،تهران، انتشارات دريا، 1379.
13. دينوري، ابو حنيفه احمد بن داود: اخبار الطوال، ترجمه دكتر محمود مهدوي دامغاني،تهران، نشر ني، چ سوم، 1368.
14. سپهر، ميرزا محمد تقي ا(لسان الملك): ناسخ التواريخ (در احوالات حضرتسيدالشهداء (ع))، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1351.
15. سحاب تفرشي، ابوالقاسم: زندگي خامس آل عبا ابا عبدالله حسين (ع)، تهران،ابنسينا، 1338.
16. شهيدي، سيد جعفر: پس از پنجاه سال، تهران، امير كبير، 1358.
17. شيخ مفيد: الارشاد، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميهاسلاميه، بي تا، 2 ج.
18. صاحبي، محمد جواد، مقتل الشمس، قم، انتشارات هجرت، چ دوم ،1373.
19. صالحي كرماني، محمد رضا: الفباي فكري امام حسين (ع)، تهران، كانون انتشار،1351.
20. طبرسي، شيخ جليل ابومنصور احمد بن علي بن ابي طالب: احتجاج، ترجمه حسنمصطفوي، تهران، كتابخانه سنايي، چ سوم، مقدمه مترجم 1357 هـ.ق .
21. طبري، محمد بن جرير: تاريخ طبري (تاريخ الرسل و الملوك)، ترجمه ابوالقاسمپاينده، تهران، انتشارات اساطير، چ سوم، 1369، جلدهاي 7-3.
22. عمادزاده اصفهاني، حسين: زندگاني امام حسين (ع)، تهران، انتشارات علمي، چدوم، 1364، ج اول .
23. غفوري، علي: سرگذشت وشهادت امام حسين (ع)، تهران، انتشارات فجر، 1369.
24. فاضل، جواد: معصوم پنجم (حسين بن علي سيد الشهداء) تهران، انتشارات علمي،1337.
25. فياض، علي اكبر: تاريخ اسلام، دانشگاه تهران، چ سوم، 1367.
26. قمي، شيخ عباس: منتهي الامال، تهران، انتشارات هجرت، 1365، ج اول .
27. كمپاني، حسين: حسين (ع)كيست؟ تهران، انتشارات فروغي، 1344.
28. مجلسي، محمد تقي: بحار الانوار، ترجمه محمد جواد نجفي، تهران، كتابفروشياسلاميه، 1355.
29. مجلسي، علامه محمد باقر: جلاء العيون، تهران، انتشارات قائم، بي تا .
30. محمدي اشتهاردي ،محمد: نگاهي بر زندگاني امام حسين (ع) تهران، سازمانعقيدتي سياسي ارتش، تاريخ مقدمه 1373.
31. مستوفي، حمدالله: تاريخ گزيده، به كوشش ادوارد براون، تهران، دنياي كتاب ،1361.
32.مسعودي، علي بن حسين: مروج الذهب و معادل الجوهر، ترجمه ابوالقاسم، پاينده،تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360.
33. مطهري، مرتضي: فريادهاي شهيد مطهري بر تحريفهاي عاشورا، به كوششمحمد حسين حق جو، قم، نشر روح،1360.
34. مظاهري، حسين: زندگاني چهارده معصوم:، تهران، انتشارات پيام آزادي، 1373.
35. منشي، محمود: سلام بر حسين (ع) تهران، انتشارات نوين ،چ ششم ،1357.
36. وحيد قاسم ،اسعد: در جستجوي حقيقت ،ترجمه سيد محمد جواد مهري، قم، نشربنياد معارف اسلامي ،1372.
37.يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب (ابن واضع يعقوبي)، تاريخ يعقوبي ترجمه محمدابراهيمآيتي، انتشارات علمي و فرهنگي، چ ششم، 1371.
منبع :https://qurantv.ir/content/9539

ستاد انتخاباتی عبدی,
بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد انتخاباتی عبدی,
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد و درود بی کران بر ارواح مطهر شهیدان و امام شهیدان
و با آرزوی سلامتی رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای
*🔸امام خامنه ای:
🔹* دولت جوان انقلابی منحصر در رده 30 الی 35 سال نیست
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با اشاره به اظهارات قبلی خود مبنی بر لزوم تشکیل دولت جوان انقلابی، بیان کردند: برخی تصور کردند که منظور از دولت جوان انقلابی دولتی است که همه اعضای آن در رده سنی 30 تا 35 سال باشند در حالیکه این بهمعنای نادیده گرفتن صاحبان تجربه و کارآزمودگان و دنیادیدگان نیست.
*🔸* مشکلات قابل حل است
ایشان همچنین تأکید کردند: بهنظر من استفاده از جوانان مؤمن و انقلابی در بخشهای مختلف مدیریتی امکانپذیر است بهشرط آنکه دولتی سر کار بیاید که مسئولان بالای آن، اطمینان و اعتقاد به جوانان داشته باشند، همانگونه که امام به جوانان اعتقاد داشت و کار را جلو برد.
🔹مقام معظم رهبری افزودند: اگر چنین دولتی سر کار بیاید، مشکلات در مدت زمان معقولی قابل حل خواهند بود و زمینه تحقق آرمانها نیز فراهم خواهد شد



برادر علی آقا فردی متعهد ولایتی دلسوز و تحصیلات خوب هستند
که انشالله می توانند در شورا تاثیر گزار باشند
به امید داشتن شهری خوب
منتظر نظرات و پیشنهادات خوب شما هستیم
قسمت نظر دهی
رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی بهمناسبت
سالگرد ارتحال امام خمینی(ره):۱۴ / خرداد / ۱۴۰۰
راه جبران ناکارآمدی و ضعفهای مدیریتی
انتخاب درست است نه شرکت نکردن در انتخابات

حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز (جمعه) در سالروز عروج ملکوتی امام خمینی(ره) در سخنانی تلویزیونی، ابداع و تحقق نظریه جمهوری اسلامی یعنی تشکیل حکومتی بر مبنای اسلام ناب و متکی بر مردمسالاری برخاسته از عمق اسلام را مهمترین ابتکار امام امام راحلِ عظیمالشأن خواندند و تأکید کردند: راز پرشکوه ماندگاری جمهوری اسلامی و نظام امام خمینی، با وجود همه پیشبینیهای دشمنان در باره زوال این نظام، همراهی دو کلمه «جمهوری» و «اسلامی» یعنی حاکمیت توأمان اسلام و مردم است و از این پس نیز همراهی همین دو کلمه تضمین پیشرفت مستمر خواهد بود.
رهبر انقلاب همچنین با اشاره به تأکید همیشگی امام خمینی درباره ضرورت شرکت آحاد مردم در انتخابات، انتخاب فردی شایسته را راهحل نابسامانیها ومشکلات خواندند و با بیان نکاتی مهم در باره لزوم پایبندی رییسجمهور آینده به ایجاد عدالت اجتماعی، مبارزه صریح وبدون ملاحظه با فساد وتقویت تولید داخلی افزودند: آحاد مردم خود را به شرکت در انتخابات و تشویق دیگران به این کار ملزم بدانند.
رهبر انقلاب با اشاره به جاری شدن دوباره یاد و خاطره امام در ایام رحلت آن بزرگوار افزودند: ملت و کشور همیشه به نگاهبانی از یاد و رهنمودهای «آن شخصیت عظیم، آن رهبر بیجایگزین و آن خردمند حکیم و برخوردار از اراده پولادین، دل عطوف و ایمان عمیق» نیازمند است.
رهبر انقلاب با اشاره به اول انقلاب وحجم بیسابقه پیشبینیهای مکرر زیادهخواهان جهانی مبنی بر نابودی دو ماهه، شش ماهه و یا حداکثر یکساله جمهوری اسلامی افزودند: صلابت و قاطعیت امام و پیروزیهای درخشان ملت در جنگ و مسائل دیگر، این همهمه را کمرنگ کرد اما بعد از رحلت امام خمینی، دشمنان و بدخواهان بار دیگر به تکرار آرزوی خود مبنی بر زوال جمهوری اسلامی پرداختند.
حضرت آیتالله خامنهای، اعلام رسمی یک حزب فرسوده و پرمدعا در سال ۶۹، نامه چند سال بعد گروهی از نمایندگان مجلس مبنی بر رو به پایان بودن مهلت جمهوری اسلامی و اعلام علنی برخی مقامات آمریکایی مبنی بر نرسیدن جمهوری اسلامی به چهل سالگی را از نمونههای پیشگوییهای غلط برای زوال جمهوری اسلامی بر شمردند و گفتند: این افراد و گروهها در پیشگوییهای خود، علاوه بر بیان آرزوهایشان، به شکست و نابودی انقلابهای جهان نیز استناد میکردند.
رهبر انقلاب افزودند: حتی در داخل کشور نیز دو نهضت مشروطیت و نهضت ملی چند سال بعد از شکلگیری با روی کار آمدن دیکتاتوری کاملاً سیاه رضاخان و استبداد کودتایی، پیچیده و عمیق محمدرضا شکست خوردند بنابراین پیشبینیها درباره نابودی جمهوری اسلامی به این مسائل تاریخی نیز متکی بود.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به شکست کامل پیشگوییهای دشمنان و اقتدار و پیشرفت و توسعه مستمر جمهوری اسلامی افزودند: راز پرشکوه و افتخارآمیز ماندگاری نظامِ امام خمینی، همراهی دو کلمه جمهوری و اسلامی است.
ایشان، ابداع نظریه جمهوری اسلامی را کار بزرگ امام خمینی خواندند و افزودند: امام بزرگوار این نظریه را در عرصه نظریات سیاسی بین المللی وارد کرد و با قدرت مردم و معرفت بسیار عمیق خود آن را عینیت بخشید و محقق کرد.
رهبر انقلاب، شناخت و تسلط جامع امام خمینی بر معارف اسلامی را پشتوانه ایجاد و تحقق نظریه جمهوری اسلامی برشمردند و گفتند: امام لزوم حاکمیت اسلام و اعتقاد به مردم را از دل اسلام ناب به دست آورده بود و به آنها عمیقاً ایمان داشت.
ایشان با اشاره به مخالفان سرسخت دو وجه اسلامی و مردمی بودن جمهوری اسلامی افزودند: بخشی از مخالفان حاکمیت اسلام، «سکولارهای غیرمذهبی» بوده و معتقدند دین شأنیت تشکیل نظام سیاسی و مدیریت کشور را ندارد و محصور به مسائل فردی و عبادات است، البته عدهای از سکولارها هم معتقد بودند دین اصولاً مضر و افیون جامعه است.
رهبر انقلاب افزودند: دسته دیگری از مخالفان حاکمیت اسلام، به دین اعتقاد دارند اما میگویند اسلام نباید به سیاست آلوده شود، این افراد در واقع «سکولارهای مذهبی» هستند و به دخالت و حاکمیت دین در شئون زندگی سیاسی- اجتماعی، اعتقادی ندارند.
حضرت آیتالله خامنهای، مخالفان مردمی بودن جمهوری اسلامی را نیز دو دسته دانستند و گفتند: جمعی از این مخالفان، «لیبرالهای سکولار» هستند که میگویند دموکراسی و مردمسالاری را باید لیبرالها و تکنوکراتها ایجاد کنند و این مسئله ربطی به دین ندارد.
ایشان خاطرنشان کردند: دسته دوم مخالفان مردمسالاری دینی، به دین اعتقاد دارند اما میگویند مردم در حاکمیت دینی هیچ کارهاند و دین باید بدون اتکا و نقشآفرینی مردم، حکومت تشکیل دهد که شکل افراطی این نظر، در سالهای اخیر در شکلگیری گروه داعش ظاهر شد.
حضرت آیتالله خامنهای حاکمیت دین با اتکا به مردم را یک استنباط و نظریه عالمانه و نه احساسی خواندند و گفتند: مردمسالاری دینی از متن اسلام برخاسته است و هر کس انکار کند در قرآن مطالعه و تدبر نکرده است.
ایشان، با استناد به آیات مکرر قرآن مبنی بر لزوم اطاعت مردم از رسول اکرم افزودند: در صدها آیه قرآن زمینههای اطاعت مردم از نبی مکرم تشریح شده است که آیات جهاد، اقامه قسط و عدل، اجرای حدود، معاملات اجتماعی - اقتصادی، قراردادهای بینالمللی و دهها عرصه دیگر از جمله این زمینهها هستند که مجموعه همین زمینهها، به معنای تشکیل حکومت است.
رهبر انقلاب با استناد به احادیث فراوان و سنت رسول اکرم مبنی بر تشکیل حکومت افزودند:
بعد از رحلت پیامبر با وجود اختلاف درباره جانشینی ایشان، احدی از مسلمانان شک نداشت که باید حکومت بر اساس دین و قرآن ادامه یابد.
رهبر انقلاب، در جمعبندی این بخش از سخنانشان تأکید کردند: بر اساس آیات قرآن مجید و احادیث و سنت پیامبر، اگر کسی به اسلام اعتقاد داشته باشد باید به حاکمیت اسلام هم معتقد باشد.
رهبر انقلاب بعد از تبیین موضوع حاکمیت اسلام، به موضوع جمهوریت
و مردمسالاری پرداختند و با تأکید بر اینکه اعتبار رأی مردم مسئله بسیار مهمی است، گفتند:
به این موضوع از دو منظر می توان نگریست ۱- از منظر دینی و اعتقادی و در چارچوب مسئولیت و حق ۲- از این منظر که تحقق عملی حاکمیت دین بدون مردم امکانپذیر نیست.
ایشان درخصوص رأی مردم از منظر دینی و اعتقادی افزودند: در آیات و روایات، آحاد مردم و خواص در قبال سرنوشت جامعه
و همچنین جلوگیری از انحراف و بروز شکاف طبقاتی مسئول دانسته شدهاند و امربه معروف نیز یک وظیفه عمومی شمرده شده
که یکی از مهمترین معروفها برپایی حکومت دینی است. همچنین انسانها دارای اراده و حق تعیین سرنوشت هستند که حاکمیت مردم یکی از نمودهای حق تعیین سرنوشت است.
رهبر انقلاب به موضوع مردمسالاری دینی از منظر نیاز حکومتها به پشتوانه مردمی نیز اشاره کردند و گفتند:
حکومتها بدون پشتوانه مردمی، چارهای جز روی آوردن به زور و ظلم نخواهند داشت و از آنجا که در حکومت اسلامی ظلم جایز نیست،
تحقق حکومت اسلامی و ادامه آن، فقط با پشتوانه مردمی امکانپذیر است.
حضرت آیت الله خامنهای تأکید کردند: بنابراین مردم سالاری دینی و جمهوری اسلامی یک طرح ناب و خالص دینی است
و اینکه برخی میگویند امام مردم سالاری را از غربیها گرفت، سخنی بیمبنا است
زیرا امام کسی نبود که بخاطر رودربایستی از حکم خدا منصرف شود.
ایشان افزودند: روزی که امام موضوع الزام حجاب در اجتماع را مطرح کردند برخیها از جمله بعضی نزدیکان امام مخالف بودند
اما ایشان بطور قاطع، دستور دین را مطرح کردند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: امام بزرگوار با انجام این نواندیشی دینی که مبتنی بر معرفت عمیق دینی بود،
ملت ایران را که قرنها با استبداد خو گرفته بود، به میدان آورد
تا با باور به تواناییهای خود، کارهای بزرگی همچون ساقط کردن سلطنت چند هزارساله و ایستادگی
در مقابل جنگ هشت ساله و متکی به پشتیبانی همه قدرتهای بزرگ دنیا را انجام دهند.
ایشان با تاکید بر اینکه امام دو کلمه «جمهوری» و «اسلامی» یعنی «حاکمیت اسلام» و «حاکمیت مردم»
را گرهگشای همه مشکلات میدانستند، افزودند: هر زمان که مردم بهکار گرفته شدند
و معیارهای اسلام رعایت شد، پیش رفتیم و هرجا که یکی از این دو رعایت نشد، پیش نرفتیم.
رهبر انقلاب به یک نمونه اشاره کردند و گفتند:
اگر در اقتصاد، رشد کارگاههای کوچک و متوسط یعنی زمینه ورود مردم را به حوزه تولید فراهم کرده
بودیم اکنون وضع اقتصادی بهتر بود.
ایشان افزودند:
بنابراین اگر مسئولان حدود و موازین اسلامی را در مسائل داخلی و خارجی رعایت،
و سازوکار حضور مردم در صحنه را نیز فراهم کنند، مشکلات حل خواهد شد.
حضرت آیتالله خامنهای در ادامه با اشاره به برخی بیانات امام(ره) درباره اسلام و مردمسالاری افزودند:
از دیدگاه امام(ره)، اسلام از یک طرف «ضد تحجر و التقاط»، «ضد ظلم، استکبار، فساد و ویژهخواری»،
«ضدسلطه آمریکا و دخالت بیگانگان»، «ضد اشرافیگری و اختلاف طبقاتی»، و از طرف دیگر «طرفدار محرومان و عدالتخواه» است.
ایشان همچنین در خصوص دیدگاه امام درباره مردمسالاری و انتخابات خاطرنشان کردند:
امام انتخابات را «فریضه دینی» میدانستند و در وصیتنامه خود میگویند
«عدم حضور در انتخابات در برخی مقاطع چه بسا گناهی در رأس گناهان کبیره باشد» و
«کوتاهی در مشارکت، پیامدهای دنیوی و حتی تا نسلهای بعد داشته باشد که مستلزم بازخواست الهی است».
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: به لطف خداوند بعد از رحلت امام، ملت ایران عطیه الهیِ مردمسالاری دینی را حفظ کرده
و در مقابل توطئه دشمنان برای جدایی مردم از نظام و بیاعتقاد کردن آنها به اسلام و مردم سالاری دینی، محکم ایستادهاند.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: متأسفانه برخی با ادبیات مختلف، حرف دشمنان را تکرار میکنند.
گاهی از لزوم ایدئولوژی زدایی و حرکت به سمت لیبرال دموکراسی میگویند
، گاهی از موضع دلسوزی برای قداست دین وارد میشوند و حتی برخی هم می گویند ضوابط اسلامی با مردمسالاری قابل جمع نیست.
ایشان تأکید کردند: کسانی که این سخنان را تکرار می کنند، دلسوز ملت ایران نیستند و بهدنبال زدن ریشه اسلام هستند.
رهبر انقلاب با اشاره به قانون اساسی که در آن هم جمهوریت و هم اسلامیت
درنظر گرفته شده است، گفتند: در قانون اساسی، از شروط رییسجمهور، «رجل سیاسی و مذهبی بودن» و
«حفظ تقوا و امانت» است و این بدین معناست که رییس قوه اجرایی با اقدامات خردمندانه، در سیاست مصلحت مردم را در نظر بگیرد
و در میدان اعتقادات نیز دین مردم را هدایت و حفظ کند.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان با اشاره به گرمتر شدن محیط انتخابات گفتند:
دعوت مردم به حضور نیافتن در انتخابات با بهانههای واهی، عمل به خواست دشمنان است و اگر هر یک از دو رکن مردمسالاری و دین تضعیف شود، اسلام و ایران ضربه و سیلی خواهند خورد.
رهبر انقلاب افزودند: گفته میشود برخی بهعلت فشارهای معیشتی که همه ما آن را لمس میکنیم،
برای شرکت در انتخابات مردد هستند یا برخی میگویند در دورههای قبل با شوق به فردی رأی دادیم
اما در آخر دوره، منجر به دلخوری شد، بنابراین در انتخابات شرکت نمیکنیم. این موارد استدلالهای درستی نیستند و نباید ما را از مشارکت در انتخابات دلسرد کنند.
ایشان تأکید کردند: اگر نابسامانی، ناکارآمدی و ضعف در مدیریتها وجود دارد، باید آن را با انتخاب درست و خوب و روی کارآوردن مدیریت مردمی و اسلامی جبران کرد نه با شرکت نکردن در انتخابات.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر دقت در انتخاب و توجه به عملکرد کاندیداها افزودند:
صرفاً به وعدهها و حرفها نمیتوان اکتفا کرد همچنانکه در قضیه مذاکرات هستهای هم که در جریان است،
همواره به مسئولان گفتهایم به عمل کار برآید و به حرفها و وعدهها نمیتوان اعتماد کرد.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: کارآمدی را با حرف نمیشود تشخیص داد، بنابراین باید نگاه کرد که آیا گذشته
و عملکرد کاندیداها، وعدههای آنها را تأیید و تصدیق میکند یا نه؟
ایشان در ادامه چند توصیه مهم به نامزدهای محترم داشتند.
رهبر انقلاب اسلامی با توصیه مؤکد به کاندیداها به پرهیز از بیان وعدههایی که از انجام آنها مطمئن نیستند، گفتند:
دادن وعدههای بدون پشتوانه عملی جایز نیست و اینگونه وعده ها، گناه و به ضرر کشور است چون با محقق نشدن آنها مردم از انتخابات و نظام دلسرد میشوند بنابراین فقط وعدههایی بدهید که اهل فن آنها را تأیید میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای، توقع دیگر از کاندیداها را صداقت با مردم و بیان شعارهایی دانستند
که در دل خود به آنها کاملاً اعتقاد دارند و افزودند: کاندیداها با مردم صادق باشند و شعارهایی ندهند که به آنها اعتقاد ندارند.
رهبر انقلاب اسلامی، تشویق به مشارکت در انتخابات را وظیفه تک تک مردم دانستند و گفتند:
تک تک مردم خود را موظف بدانند که همه آحاد مردم اعم از خانواده، دوستان و آشنایان را به مشارکت در انتخابات دعوت کنند و این، مصداق «تواصی به حق» است.
ایشان افزودند: توقع دیگر از کاندیداها این است که در صورت پیروزی، خود را به «عدالت اجتماعی»،
«کاهش فاصله فقیر و غنی»، «مبارزه بدون ملاحظه با فساد»، «تقویت تولید داخلی
و مبارزه با قاچاق و واردات بیرویه و افرادی که با پر کردن جیب خود از طریق واردات کمر تولید داخلی را میشکنند» متعهد بدانند.
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: کاندیداها صراحتاً درباره این موضعات موضع بگیرند
تا اگر بعد از انتخاب، عمل نکردند، دستگاههای نظارتی بتوانند از آنها سؤال و مؤاخذه کنند.
رهبر انقلاب در بخش پایانی سخنانشان یک تذکر ضروریِ دینی و انسانی درباره مسائل پیشآمده در جریان عدم احراز صلاحیت برخی ثبتنام کنندگان در انتخابات بیان کردند.
ایشان خاطرنشان کردند: به بعضی از افرادی که صلاحیتشان احراز نشد، ظلم وجفا شد
و به آنها یا خانوادههایشان که خانوادههای محترم و عفیفی بودند، نسبتهای خلاف واقع داده شد
که بعداً ثابت شد آن گزارشها غلط و خلاف است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به انتشار این موارد در بین مردم و در فضای مجازیِ رها و بدون قید و بند، تأکید کردند:
حفظ آبرو جزو بالاترین حقوق انسانها است
بنابراین خواهش و مطالبه من از دستگاههای مسئول این است که مواردی را که گزارش خلاف واقع راجع به فرزند یا خانواده کسی داده شده،
جبران و اعاده حیثیت کنند.
ایشان افزوند: خداوند متعال ما را از ظلم، هتک حرمت مؤمن و تخلف از وظایفمان محفوظ بدارد.
امام بزرگوار را با اولیاء بزرگ خود محشور و او و شهیدان را از ما راضی کند و با تقدیر خیر برای ملت ایران،
این انتخابات را جزو انتخابات دشمنشکن قرار دهد.
نکته اخلاقی
احسان و نیکو کاری
یکی از وظایف یاران حضرت مهدی عجل الله
🔹 یکی از مفاهیم ارزشمندی که مورد توجه همه شریعتها بهویژه اسلام در طول تاریخ بوده
و در آموزههای دین اسلام نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته و به آن سفارش شده است احسان و نیکوکاری در جامعه است.
🔸به لحاظ اهمیت موضوع آیات متعددی در قرآن کریم به این مسأله پرداخته و آن را مورد توجه قرار داده است
که یکی از نمونههای این آیات در آیه 26 از سوره مبارکه یونس است.
«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛
«براى كسانى كه كار نيكو كردهاند نيكويى و زياده بر آن ست چهره هايشان را غبارى و ذلتى نمىپوشاند
اينان اهل بهشتند و در آن جاودانه خواهند بود».
با نگاهی به تفسیر این آیات موارد زیر را میتوان مورد توجه قرار داد:
*دریافت الطاف الهى، مخصوص نیكوكاران است. «لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى...»
*🔹خداوند، هم پاداش عمل را مىدهد و هم تشویق مىكند. «... الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ ...»
🔹*پاداش نیكوكاران در قیامت، بهترین پاداشهاست.
«لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى...»
🔸*هم مزد مىدهد، «الحسنى» و هم اضافه مىدهد «زیادة» و هم اضافه اش بسیار مهم است
كلمه «زیادة» نكره آمده كه نشانه عظمت است.«... الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ...»
*احسان و نیكى در دنیاى زودگذر و فانى، زندگى در بهشت جاودان را بدنبال دارد. «...أَحْسَنُواْ ... هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»
🔸حتی در بخشی از حدیث معراج میخوانیم خدای متعال دلیل برتری و فضیلت نبی مکرم اسلام بر سایر انبیاء
را در خوش اخلاقی و سخاوت و مهربانی با مردم عنوان کرده است
منبع : خبر بین اللملی قرآن. زنجان
سخنرانی تلویزیونی به مناسبت روز جهانی قدس
آخرین جمعهی ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد خاتم النّبیّین و اشرف الخلق اجمعین و علی آله الطّیّبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
ماجرای فلسطین، همچنان مهمترین و زندهترین مسئلهی مشترک امّت اسلامی است. سیاستهای نظام سرمایهداری ظالم و سفّاک، دست یک ملّت را از خانهی خود، از میهن و خاک آباء و اجدادی خود کوتاه کرده و در آن، رژیمی تروریست و مردمی بیگانه را نشانده است.
سُستتر و بیپایهتر از منطق پوشالی تأسیس رژیم صهیونیستی چیست؟ اروپاییها بنا بر ادّعای خود، به یهودیان در سالهای جنگ جهانی دوّم ظلم کردهاند، پس باید با آواره کردن ملّتی در غرب آسیا و کشتارهای فجیع در آن کشور انتقام یهودیان را گرفت ...!
این منطقی است که دولتهای غربی با حمایت بیدریغ و دیوانهوار خود از رژیم صهیونیستی به آن تکیه کرده و بدینگونه، همهی ادّعاهای دروغین خود در باب حقوق بشر و دموکراسی را تخطئه کردهاند. و این ماجرای خندهآور و گریهآور بیش از هفتاد سال است که ادامه دارد و هر از چندی برگ دیگری بر آن افزوده میشود.
صهیونیستها فلسطین غصبشده را از روز اوّل به یک پایگاه تروریسم تبدیل کردهاند.
اسرائیل نه یک کشور، که یک پادگان تروریستی علیه ملّت فلسطین و دیگر ملّتهای مسلمان است. مبارزه با این رژیم سفّاک، مبارزه با ظلم و مبارزه با تروریسم است؛ و این وظیفهای همگانی است.
یک نکتهی قابل توجّه این است که اگر چه دولت غاصب در سال ۱۹۴۸ تأسیس شد
ولی مقدّمات دستاندازی به این نقطهی حسّاس از منطقهی اسلامی، سالها پیش از آن آغاز شده بود. این سالها مقارن است با دخالت فعّال غرب در کشورهای اسلامی برای حاکم کردن سکولاریسم، و ناسیونالیسم افراطی و کور، و به قدرت رساندن دولتهای مستبد، و شیفته یا دستنشاندهی غرب. مطالعهی حوادث آن سالها در ایران و ترکیه و کشورهای عربی غرب آسیا تا شمال آفریقا، این حقیقت تلخ را آشکار میکند که ضعف و تفرقه در امّت اسلامی، زمینهساز فاجعهی غصب فلسطین شد و این ضربه از سوی جهان استکبار بر امّت اسلامی وارد آمد.
این عبرتآموز است که در آن مقطع، هر دو اردوگاه سرمایهداری و کمونیسم با قارونهای صهیونیست به همافزایی رسیدند؛
انگلیس اصل توطئه را طرّاحی و پیگیری کرد، سرمایهداران صهیونیست اجرای آن را با پول و سلاح بر عهده گرفتند،
و شوروی اوّلین دولتی بود که تأسیس دولت نامشروع را به رسمیّت شناخت و انبوه یهودیان را به آنجا اعزام کرد.
رژیم غاصب، محصول آن وضعیّت در جهان اسلام از سویی، و این توطئه و تهاجم و تجاوز اروپایی از سوی دیگر بود.
امروز دیگر وضع جهان، مانند آن روز نیست؛ ما باید این حقیقت را همواره در نظر داشته باشیم.
امروز موازنهی قوا به نفع دنیای اسلام تغییر یافته است. حوادث گوناگون سیاسی و اجتماعی در اروپا و آمریکا،
ضعفها و اختلالات عمیق ساختاری و مدیریّتی و اخلاقی غربیها را در برابر جهانیان عریان کرد. قضایای انتخابات در آمریکا و
آزمون بشدّت رسوای مدیران پُرمدّعا و متکبّر آن، و نیز مواجههی یکسالهی ناموفّق با کرونای همهگیر در آمریکا
و اروپا و حواشی شرمآور آن، و آشفتگیهای سیاسی و اجتماعی اخیر در مهمترین کشورهای اروپایی،
همه نشانهی سیر نزولی و افولی اردوگاه غرب است.
در سوی دیگر، رشد نیروهای مقاومت در حسّاسترین مناطق اسلامی، رشد تواناییهای دفاعی و هجومی آنان، رشد
خودآگاهی و انگیزه و امید در ملّتهای مسلمان، رشد گرایش به شعارهای اسلامی و قرآنی، رشد علمی،
رشد استقلالطلبی و خوداتّکائی در ملّتها، نشانههای مبارکی است که آیندهی بهتر را نوید میدهد.
در این آیندهی مبارک، باید همافزایی کشورهای مسلمان، یک هدف عمده و اساسی باشد،
و این چندان دور از دسترس به نظر نمیرسد. محور این همافزایی، قضیّهی فلسطین به معنی همهی کشور، و سرنوشت قدس شریف است.
این همان حقیقتی است که دل نورانی امام خمینی عظیم (رحمة الله علیه) را به اعلام روز جهانی قدس در آخرین جمعهی ماه رمضان هدایت کرد.
همافزایی مسلمین بر محور قدس شریف، کابوس دشمن صهیونیست و حامیان آمریکایی و اروپایی آن است.
طرح ناکام «معاملهی قرن» و سپس تلاش برای عادیسازی روابط چند دولت ضعیف عربی با رژیم غاصب، تلاشهای مذبوحانه برای فرار از آن کابوس است.
من قاطعانه میگویم: این تلاشها به جایی نخواهد رسید؛ حرکت نزولی و رو به زوالِ رژیم دشمن صهیونیستی آغاز شده و وقفه نخواهد داشت.
دو عامل مهم، تعیینکنندهی آینده است: اوّل ـ و مهمتر ـ تداوم مقاومت
در داخل سرزمینهای فلسطین و تقویت خطّ جهاد و شهادت، و دوّم، حمایت جهانی دولتها و ملّتهای مسلمان
در سراسر جهان از مجاهدان فلسطینی.
همه -دولتمردان، روشنفکران، عالمان دینی، احزاب و گروهها، جوانان غیور و دیگر قشرها- باید جایگاه خود در این حرکت سراسری را بیابیم
و نقش ایفا کنیم. این است آن چیزی که کید دشمن را باطل میکند و برای این وعدهی الهی:
اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون (۱)، مصداقی آخرالزّمانی به وجود میآورد؛
وَ اللهُ غالِبٌ عَلی اَمرِه؛ وَلٰکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَعـلَمونَ (۲).
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
مایلم اندکی با جوانان عرب به زبان خود آنان سخن بگویم:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
السلام على أحرار العرب جمیعاً وخاصة الشباب منهم، والسلام على الشعب الفلسطینی المقاوم، وعلى المقدسیین المرابطین فی المسجد الأقصى. السلام على شهداء المقاومة و على رعیل المجاهدین الذین ضحّوا بحیاتهم على هذا الطریق، وأخصّ بالذکر الشهید الشیخ أحمد یاسین، و الشهید السید عباس الموسوی، و الشهید فتحی الشقاقی، و الشهید عماد مغنیة، و الشهید عبد العزیز الرنتیسی، و الشهید أبا مهدی المهندس، ثم القامة الرفیعة لشهداء المقاومة الشهید قاسم سلیمانی... فکلّ واحد من هؤلاء بعد حیاتهم المعطاءة المبارکة قد ترک بشهادته آثاراً مهمة فی بیئة المقاومة.
إنّ مجاهدات الفلسطینیین و الدماء الطاهرة لشهداء المقاومة استطاعت أن تحافظَ على هذه الرایة المبارکة مرفوعة، و أن تُضاعف مئات المرات القدرة الذاتیة للجهاد الفلسطینی.
إنّ الشابّ الفلسطینی کان یدافع عن نفسه یوماً بالحجارة، و الیوم فإنه یردّ على العدوّ بإطلاق الصواریخ الدّقیقة.
فلسطین و القدس ورد ذکرهما فی القرآن الکریم باسم «اَلاَرضُ المُقَدَّسَة» (۳). منذ عشراتِ السنین و هذه الأرض الطاهرة تَقبَعُ تحت وطأة أکثر أبناء البشر رِجساً و خُبثاً. هؤلاء الشیاطین الذین یسفکون دماء الشرفاء ثم یعترفون بذلک و یُقرّون بکل وقاحة. إنهم عنصریون مارسوا القتلَ و النهب و السجنَ و التعذیب ضدّ أصحاب الأرض منذ أکثر من سبعین عاماً، لکنهم ولله الحمد لم یستطیعوا أن یکسروا إرادتهم.
إنّ فلسطین حیّةٌ، و هی تواصل جهادَها، و ستستطیع بعون الله فی النهایة أن تهزمَ العدوَّ الخبیث. القدسُ الشریف و فلسطین کلّ فلسطین هی للشعب الفلسطینی، و ستعود إلیهم إنشاءالله، «وَ ما ذلِکَ عَلَى اللهِ بِعَزیز» (۴).
إنّ الحکومات و الشعوب المسلمة بأجمعها تتحمّل إزاءَ القضیة الفلسطینیة واجباً و علیها مسؤولیة، لکن محورَ هذه المجاهَدة هم الفلسطینیّون أنفسهم، و هم أربعة عشر ملیوناً داخل الأرض المحتلة و خارجَها. و العزیمةُ الموحّدة لهذه الملایین من شأنها أن تحقّق إنجازاً عظیماً.
إنّ الوحدةَ الیوم هی أعظمُ سلاحِ الفلسطینیین.
أعداءُ وحدةِ الفلسطینیین هم الکیان الصهیونی و أمریکا و بعض القوى السیاسیة الأخرى، و لکن هذه الوحدةَ إن لم تتصدّع من داخل المجتمع الفلسطینی فإن الأعداء الخارجیین سوف لن یکونوا قادرین على فعل شیء.
إنّ محورَ هذه الوحدة یجب أن یکون الجهادُ الداخلی و عدمُ الثقة بالأعداء. و السیاسات الفلسطینیّة ینبغی أن لا تعتمد على العدو الأساس للفلسطینیین أی أمریکا و الإنجلیز و الصهاینة الخبثاء.
الفلسطینیون، سواء فی غزة أم فی القدس أم فی الضفة الغربیة وسواء کانوا فی أراضی ألف و تسع مائة و ثمانیة و أربعین أو فی المخیّمات، یشکلون بأجمعهم جسداً واحداً، و ینبغی أن یتّجهوا إلى استراتیجیة التلاحم، بحیث یدافعُ کلُّ قطاعٍ عن القطاعات الأخرى، و أن یستفیدوا حینَ الضغطِ علی تلک القطاعات من کلّ ما لدیهم من مُعدّات.
إنّ الأمل فی النصر الیوم هو أکثر مما مضى. موازینُ القوى تغیّرت بقوّةٍ لصالح الفلسطینیین. العدوّ الصهیونی یهبط إلى الضُعف عاماً بعد عام، و جیشُه الذی کان یقول عنه إنّه "الجیش الذی لا یُقهر" هو الیومَ بعد تجربةِ الثلاثة و الثلاثین یوماً فی لبنان، و تجربة الإثنین و عشرین یوماً و تجربة الأیام الثمانیة فی غزّة، قد تبدّل إلى "جیشٍ لن یذوقَ طعم الانتصار". هذا الکیان المتبجّح فی وضعه السیاسی قد اضطُرّ خلال عامین إلى إجراء أربعةِ انتخابات، و فی وضعهِ الأمنی بعد هزائمه المتلاحقةِ و رغبةِ الیهودِ المتزایدةِ فی الهجرة العکسیّة یشهد فضیحةً تلو فَضیحة.
إن الجهود المتواصلة التی بذلها بمساعدة أمریکا للتطبیع مع بعض البلدان العربیّة هی ذاتها مؤشّر على ضعفِ هذا الکیان. و طبعاً سوف لا تجدیه نفعاً. فإنّه أقام قبل عشرات السنین علاقات مع مصر، و لکن منذ ذلک الوقت حتّى الآن والعدوّ الصهیونی أکثر ضعفاً و أکثر تصدُّعاً. تُرى مع کلّ هذا، هل إنّ العلاقاتِ مع عددٍ من الحکوماتِ الضعیفةِ والحقیرة قادرةٌ على أن تنفعه؟! بل تلک الحکومات بدورها سوف لن تنتفعَ من هذه العلاقات، فالعدوّ الصّهیونی سوف یعیثُ فساداً فی أرضهم و أموالهم و أمنهم.
إنّ هذه الحقائق یجب أن لا تجعل الآخرین یغفلون عن مسؤولیتهم الجسیمة إزاء هذا التحرّک. فالعُلماء المسلمون و المسیحیّون یجب أن یُعلنوا أنّ التطبیع حرامٌ شرعاً، و أن یَنهض المثقفون و الأحرار بشرح نتائج هذه الخیانة التی تُشکّل طعنةً فی ظهر فلسطین إلى الجمیع.
و فی المقابل فإن العدّ التنازلی للکیان الصهیونی، و تصاعد قدرات جبهةِ المقاومة، و تزایدَ إمکاناتها الدفاعیّة و العسکریّة، و بلوغَ الاکتفاء الذاتی فی تصنیع الأسلحة المؤثّرة، و تصاعدَ الثقة بالنفس لدى المجاهدین، و انتشار الوعی الذاتی لدى الشباب و اتساعَ دائرةِ المقاومة فی جمیع أرجاء الأرض الفلسطینیّة و خارجَها، و الهبّة الأخیرة للشباب الفلسطینی دفاعاً عن المسجد الأقصى، و انعکاس أصداء جهاد الشعب الفلسطینی و مظلومیّته فی آنٍ واحد لدى الرأی العام فی کثیر من بقاع العالم.. کلّها تُبشّر بغدٍ مُشرق.
إنّ منطق النضال الفلسطینی و الذی سجّلته الجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیة فی وثائق الأمم المتحدةِ (۵) هو منطقٌ راقٍ و تقدّمی. المناضلون الفلسطینیون یستطیعون بموجبه إجراء استفتاء بین السُکّان الأصلیین لفلسطین. و هذا الاستفتاء یُعیّن النظامَ السیاسی للبلد، و سیُشارک فیه السکان الأصلیّون، من کلِ القومیّات و الأدیان، و منهم المشردون الفلسطینیون. و النظام الجدید یعیدُ المُشردین إلى الدخل و یَبُتُّ فی مصیر الأجانب المستوطنین.
إنّ هذا المشروع یقوم على قاعدة الدیمقراطیّة الرائجة المعتَرَف بها فی العالم، و لا یستطیع أحد أن یُشکّک فی رقیّه و نَجاعَته.
المُجاهدون الفلسطینیون یجب أن یواصلوا باقتدارٍ نضالَهم المشروعَ و الأخلاقی ضدّ الکیان الغاصب حتّى یرضَخَ هذا الکیان لقبول هذا الاستحقاق.
تحرّکوا باسم الله إلى الأمام و اعلموا أنّه «وَلَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه» (۶).
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
ترجمه بخش عربی:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام بر همهی آزادگان عرب، بویژه جوانان، و سلام به مردم مقاوم فلسطین و قدس و مُرابطون در مسجدالاقصیٰ.
سلام بر شهدای مقاومت و خِیل عظیم مجاهدانی که در این راه جان خود را تقدیم کردهاند؛ بویژه شهید شیخ احمد یاسین و شهید سیّدعباس موسوی، و شهید فتحیشقاقی و شهید عماد مغنیه و شهید عبدالعزیز رنتیسی و شهید ابومهدی المهندس و سرانجام چهرهی برجستهی شهیدان مقاومت، شهید قاسم سلیمانی که هر یک پس از حیات پُربار و پُربرکت، با شهادت خود نیز تاثیرات مهمّی در محیط مقاومت بر جا گذاشتند.
مجاهدت فلسطینیان و خون پاک شهیدان مقاومت، توانسته است این پرچم مبارک را برافراشته نگه دارد و قدرت درونی جهاد فلسطینی را صدها برابر کند؛ جوان فلسطینی یک روز با پرتاب سنگ از خود دفاع میکرد و امروز با پرتاب موشکِ نقطهزن به دشمن پاسخ میدهد.
فلسطین و قدس در قرآن مجید، «سرزمین مقدّس» (۳) نامیده شده است؛ دَهها سال است که این سرزمین پاک در اشغال ناپاکترین و خبیثترین آحاد بشر است؛ شیاطینی که انسانهای شریف را به خاک و خون میکشند و آنگاه با وقاحت به آن اعتراف میکنند. نژادپرستانی که در بیش از هفتاد سال، صاحبان سرزمین را با قتل و غارت و حبس و شکنجه معذّب ساختهاند، ولی بحمدالله نتوانستهاند ارادهی آنها را مقهور کنند.
فلسطین زنده است و به جهاد ادامه میدهد و به کمک خدا سرانجام خواهد توانست بر دشمن خبیث فائق آید. قدس شریف و همهی فلسطین متعلّق به مردم آن است و به آنان بر خواهد گشت، انشاءالله؛ «و این [کار] بر خدا دشوار نیست» (۴).
در قضیّهی فلسطین همهی دولتها و ملّتهای مسلمان، دارای وظیفه و مسئولیّتند، ولی محور مجاهدت خود فلسطینیانند که امروز در درون سرزمین و بیرون آن حدود چهارده میلیون نفرند. وحدت و عزم واحد این جمع خواهد توانست کاری بزرگ صورت دهد. امروز وحدت، بزرگترین سلاح فلسطینیها است.
دشمنان وحدت فلسطینی، رژیم صهیونیستی و آمریکا و برخی قدرتهای سیاسی دیگرند، امّا اگر از درون خود جامعهی فلسطینی وحدتشکنی نشود، دشمنان بیرونی نخواهند توانست کاری بکنند. محور این وحدت باید جهاد داخلی و عدم اعتماد به دشمنان باشد. دشمن اصلی فلسطینیان، یعنی آمریکا و انگلیس و صهیونیستهای خبیث را نباید تکیهگاه سیاستهای فلسطینی قرار داد.
فلسطینیها -چه در غزه، چه در قدس و کرانهی باختری، چه در سرزمینهای ۱۹۴۸ و حتّی چه در اردوگاهها- همه یک واحد را تشکیل میدهند و باید راهبرد به هم پیوستگی را در پیش بگیرند؛ هر بخش باید از بخشهای دیگر دفاع کند و به هنگام فشار بر آنها از ابزارهای در اختیار خود استفاده کند.
امید به پیروزی، امروز از همیشه بیشتر است؛ موازنهی قوا به نفع فلسطینیها بشدّت تغییر کرده است؛ دشمن صهیونیست سال به سال ضعیفتر شده است؛ ارتشش که خود را «ارتشی که هرگز شکست نمیخورد» معرّفی میکرد، امروز پس از تجربهی [جنگ] ۳۳ روزه در لبنان و تجربهی [جنگهای] ۲۲ روزه و ۸ روزه در غزّه، به ارتشی که «رنگ پیروزی را نخواهد دید» تبدیل شده است. وضعیّت سیاسی آن، که ناگزیر از چهار انتخابات در دو سال است، و وضعیت امنیّت آن، که به طور پیدرپی دچار شکست میشود، و میل روزافزون یهودیان به مهاجرت معکوس، مایهی فضاحت آن رژیم پُرمدّعا شده است. تلاش پیگیر با کمک آمریکا برای عادیسازی با چند کشور عربی، خود نشانهی دیگری از ضعف آن رژیم است؛ و البتّه این هم کمکی به او نخواهد کرد. دَهها سال پیش از این با مصر رابطه برقرار کرد؛ از آن روز تاکنون رژیم صهیونیستی بسیار آسیبپذیرتر و ضعیفتر شده است؛ با این وصف، آیا رابطه با چند کشور ضعیف و حقیر خواهد توانست به او کمک کند؟ البتّه آن کشورها هم از این رابطه بهره نخواهند برد؛ دشمن صهیونی در مال یا خاک آنها تصرّف خواهد کرد و فساد و ناامنی را در [میان] آنها گسترش خواهد داد.
البتّه این حقایق نباید وظیفهی سنگین دیگران در قبال این حرکت را از یاد ببرد؛ علمای مسلمان و مسیحی باید عادیسازی را حرام شرعی اعلام کنند و روشنفکران و آزادگان، نتایج این خیانت را که خنجری از پشت به فلسطین است برای همه تشریح نمایند.
در نقطهی مقابلِ روند نزولی رژیم، افزایش تواناییهای جبههی مقاومت، بشارتِ آیندهی درخشان است: افزایش قدرت دفاعی و نظامی، خودکفایی در ساخت سلاحهای مؤثّر، اعتماد به نفس مجاهدان، خودآگاهی روزافزون جوانان، گسترش دایرهی مقاومت به سراسر کشور فلسطین و به بیرون از آن، خیزش اخیر جوانان در دفاع از مسجدالاقصی، و انعکاس توأمانِ مجاهدت و مظلومیّت ملّت فلسطین در افکار عمومیِ بسیاری از مناطق جهان.
منطق مبارزهی فلسطینی هم که از سوی جمهوری اسلامی در اسناد سازمان ملل به ثبت رسیده (۵)، منطقی مترقّی و جذّاب است؛ مبارزان فلسطینی میتوانند یک همهپرسی از همهی ساکنان اصلی فلسطین را مطرح کنند. این همهپرسی، نظام سیاسی کشور را معیّن میکند و ساکنان اصلی از هر قوم و دین، از جمله آوارگان فلسطینی در آن شرکت خواهند کرد؛ آن نظام سیاسی، آوارگان را به داخل برمیگرداند و سرنوشت بیگانگان سُکنیٰگزیده را تعیین میکند.
این مطالبه بر مبنای دموکراسی رایجی است که در دنیا پذیرفته شده و هیچ کس در مترقّی بودن آن نمیتواند خدشه کند. مجاهدان فلسطینی، مبارزهی مشروع و اخلاقی خود با رژیم غاصب را باید به قدری ادامه دهند که ناچار به قبول این مطالبه شود.
به نام خدا به جلو حرکت کنید و بدانید که «قطعاً خدا به کسی که [دین] او را یاری میکند، یاری میدهد» (۶).
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
۱) سورهی طور، آیهی ۴۲؛ «یا میخواهند نیرنگی بزنند؟ و[لی] آنان که کافر شدهاند، خود دچار نیرنگ شدهاند.»
۲) سورهی یوسف، بخشی از آیهی ۲۱؛ «... و خدا بر کار خویش چیره است ولی بیشتر مردم نمیدانند.»
۳) سورهی مائده، بخشی از آیهی ۲۱
۴) از جمله سورهی ابراهیم، آیهی ۲۰ و سورهی فاطر، آیهی ۱۷
۵) طرح برگزاری همهپرسی ملّی در سرزمین فلسطین
۶) سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰

رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت روز معلم:
کار بزرگ معلمان آموزش شکوفاسازی استعدادها برای ارزشهای متعالی است
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با تبریک روز معلم به همه معلمان در مدارس، دانشگاهها و حوزههای علمیه، کار بزرگ و جهاد معلمان را آموزش شکوفاسازی استعدادهای کودکان و نوجوانان در مسیر ارزشهای اسلامی و انقلابی با هدف ایجاد یک جامعه دینی عادلانه و آرمانخواه دانستند و خاطرنشان کردند: نسل جوانی که در این مسیر پرورش مییابد ثروتی آنچنان انبوه است که هیچ پدیده ارزشمند دیگری با آن برابری نمیکند.
متن پیام حضرت آیت الله خامنهای به این شرح است:
بسمه تعالی
روز معلم را به همهی معلمان عزیز که در مدارس و دانشگاهها و حوزههای علمیه به پرورش اندیشه و دانش کودکان و جوانان کشور میپردازند تبریک میگویم.
این سخن امام خمینی که معلمی را شغل انبیا دانستند، یک شعار تبلیغاتی نبود، سخن قرآن بود که فرموده است: ویزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحمکة... تزکیه و تعلیم و کتاب و حکمت الهی چهار واژهی کلیدی در دعوت اسلام و همه پیامبران است. واژه کلیدی دیگر قیام به قسط است. در مدرسه نبوّتها، نسلهای بشر با کتاب و حکمت، آموزش وپرورش مییابندو آنگاه زندگی عدالتمحور بنا میکنند و جوامع بشری بدین ترتیب به هدفهای آفرینش انسان نزدیک میشوند.
نظام اسلامی با همین هدف یعنی شکلگیری یک جامعهی دینی عادلانه و آرمانخواه پدید آمد، و طبیعی است که نظام آموزشی کشور نیز نمیتواند هدفی جز هدف کلّی نظام داشته باشد.
کودک و نوجوان و جوان در کشور اسلامی میآموزد که استعداد و توان بالقوهی خود را برای ارزشهای متعالی ملی یعنی ارزشهای اسلامی و انقلابی شکوفا کند و بهکار گیرد.
این آموزش حیاتی و سازوکار تحقق آن، همان کار بزرگ و جهاد مبارکی است که معلمان عهدهدار آن شدهاند.
اسلام ما را به علم نافع فرا میخواند، علم نافع از سوئی جوان ایرانی را به ابزارهای لازم برای پیشرفت و اعتلای کشور و ملتش مجهز میسازد، و از سوئی به او هویت میبخشد و او را از وزانت و اعتبار روحی و معنوی و اعتماد به نفس برخوردار میکند.
نسل جوانی که در این مسیر، صیرورت و پرورش می یابد، ثروتی آنچنان انبوه و ذخیرهئی آنچنان عظیم است که هیچ پدیدهی ارزشمند دیگری برای کشور با آن برابری نمیکند.
این ثروت، محصول کار و انگیزهی معلمان در مدارس و دانشگاهها و حوزههای علمیه است. رحمت و فضل خدا بر دستهای پرکار و دلهای پر انگیزهی آنان باد.
نسل جوان ما بحمدالله الگوهای درخشان و برجستهئی را هم میشناسد که در دنیای مادی امروز نظائر آنها را کمتر میتوان یافت.
از شهید چمران و شهید آوینی تا شهدای هستهئی و تا شهید سلیمانی و تا شهید بزرگوار مطهری که در دههی سی از عمر خود در حوزهی قم و دانشگاه تهران درخشید و در دههی پنجاه با بال شهادت به ملکوت اعلی پرکشید.
درود خدا بر شهیدان و سپاس ما به معلمان و خوشامد ما نثار نسل جوان خوش عاقبت ملت ایران باد.
سیّدعلی خامنهای
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
سالگرد شهید علیاصغر سماوات
به همراه همرزم خود علی زیرک
در 13 فروردین
سال 1370 به درجه رفیع شهادت نائل آمد
شهید علیاصغر سماوات:
از خداوند میخواهم پیکرم همانند
پیکر حضرت فاطمه (س) گمنام باشد

شهید علیاصغر سماوات به همراه همرزم خود علی زیرک در سال 70 به درجه رفیع شهادت نائل آمد
و اکنون که 24 سال از آن زمان میگذرد هنوز پیکر ایشان بازنگشته است و تاکنون نیز بیش از 20 نفر از بچههای تفحص نتوانستند اثری از آنها پیدا کنند.
به گزارش خبرگزاری حیات، دوران دفاع مقدس دورانی پر از افتخارآفرینی و شکوه ایرانیانی بود که با احساس تکلیف،
کوله بار خود را با ایمان، اعتقادات و لبیک به ندای رهبرشان پر کردند و برای مقابله با شرک، زیادهخواهی،
ظلم و مستکبرانی رفتند که حدود 50 کشور دنیا با حمایت کردن رژیم بعث و صدام آن را به راه انداخته بودند
اما پس از اتمام جنگ نیز منافقان کوردل با اوهام
خود در مناطق مختلف مرزهای غربی کشور قصد تصرف خاک کشور را داشتند
که به همت دلیران این سرزمین ترفندهای آنها نیز ناکام ماند.
شهید علیاصغر سماوات نیز یکی از دلیران شهر شهید پرور همدان است که بعد از جنگ در آخرین عملیاتی که
در سال 70 برای مقابله با منافقان کوردل شرکت کرد به همراه همرزم خود علی زیرک به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
قصه شهادت شهید سموات به گونهای خاص رقم میخورد و نقاشی که ایشان در دوران حیات به یادگار میگذارد
گواهی بر شهادت او دوست و همرزمش میشود که به همراه تعدادی از علاقمندان و اصحاب رسانه برای دیدار
با خانواده شهید و شنیدن قصه شهادت به منزل مادر شهید رفتیم که به شرح زیر است: پیکرهای علی اصغر و علی زیرک
همچنان گمنام است برادر شهید سموات با اشاره به اینکه تمام افرادی که شهادت برای آنها مقدر شده
زمینه و آثار وجودی خوبی را از خود بروز میدهند، اظهار داشت: وفاداری، صداقت، نماز خواندن و غیره
خصوصیات خوبی است که در شهدا وجود داشته است. علیاکبر سموات در ادامه این گونه میگوید:
در خاطرات شهید برونسی بعد از سالیان سال که تفحص میکنند متوجه میشوند که
چه فداکاریهایی داشته و یا همین شهید سماوات وقتی میخواست در عملیات برون مرزی شرکت کند
دو روز قبل نقاشی میکشد و دو تابوت را با زنجیری به زمین میخ میکند. ایشان هم نقاش بود
و خطاط و بر این اساس در نقاشی خود زمان شهادت، محل عملیات که درخت خرمایی در آنجا بود
را به تصویر کشیده که درخت خرما بعد از چندین سال همچنان در آنجا وجود داشت و با کشاورزی
که آنجا را خریداری کرده بود صحبت کردند گفت 15 سال بعد از جنگ این زمین را خریدم و با بولدوزر اینجا خاک ریختم
و به نظرم پیکرها 7 متری زیر خاک قرار دارند. اکنون که 24 سال از آن زمان میگذرد هنوز پیکر ایشان بازنگشته،
اکثر شهدا نحوه شهادت خود را از خداوند طلب میکردند و خداوند نیز اجابت میکرد.
تاکنون نیز بیش از 20 نفر از بچههای تفحص نتوانستند اثری از آنها پیدا کنند.
دستکاری شناسنامه برای اعزام به جبهه در سن 15 سالگی برادر شهید با اشاره به ویژگیهای شهید سموات گفت:
با زیارت عاشورا بسیار مأنوس بود چرا که یکی از عوامل تداوم دهنده راه امام حسین همین زیارت عاشورا است،
اخلاق خوبی داشت، از دوستانش نمیرنجید و بشاش بود. اولین کارش که سال 66 بود و ما مطلع شدیم
در قسمت ادوات و کمک دیدهبان بود که در سن 15 سالگی بود و در سن 16 سالگی کمک دیدهبان جبهه غرب بود،
رشیدتر از سنش بود، پسر زرنگی بود شناسنامهاش را برای اینکه بتواند به جبهه برود دستکاری کرد
و دو سال بزرگتر کرده بود. بیشترین آثاری که از شهدا باقی مانده خواست خود آنها بوده و به دلیل نزدیکی قلبهایشان
با پروردگار، خداوند دعای آنها را مستجاب میکرد. شهید دو روز قبل از شهادتش نقاشی را میکشد
و دو تابوت را با زنجیر بهم وصل میکند اصغر و علی زیرک همیشه باهم بودند حدود ساعت 8 صبح بوده
که به شهادت میرسند و موضوع نقاشی به وقوع میپیوندد.
زمان شهادت و محل شهادت را در نقاشی بر روی دیوار پادگان ترسیم کرده و ما با اجازه فرمانده پادگان نقاشی دیواری را که
بر روی دیوار پادگان بود کندیم و با خود به همدان آوردیم. وصیت فرزندم بر گمنامی پیکرش بود که محقق شد
مادر شهید سموات نیز در این حین لب به سخن گشود و گفت: به خواهرانش گفته بود از خداوند میخواهم
پیکرم همانند پیکر حضرت فاطمه (س) گمنام باشد. ایران زندی افزود: از ابتدای حضورش
در بسیج مسجد اعظم بود و در آنجا نیز این وصیت را کرده بود که تقدیر خداوند نیز بر این بوده
که پیکر شهید همانند پیکر حضرت فاطمه(س) گمنام بماند. مادر شهید سموات عنوان کرد: علیاصغر را کمتر
در منزل میدیدیم و بیشتر مشغول فعالیت در خارج از منزل بود، خصوصیات اخلاقی برجسته و نیکویی داشت
و از صوت دلنشینی برخوردار بود و به خاطر اینکه اهل نماز، روزه و قرائت قرآن بود هر شب
را با مداحی اهل بیت سر بر بالین میگذاشت. اراده آهنین شهید سموات در انجام امور و
رفاقتهایش برای رضای خدا بود مدیر اسناد و کتابخانه ملی منطقه غرب کشور نیز با بیان اینکه
سابقه آشنایی من با شهید به سال 67 زمانی که در گردان غواصی و گردان تخریب بودیم و ایشان مداح بود،
بر میگردد، اظهار داشت: شخصیت ایشان چند بعدی بود به گونهای که مداح، هنرمند، خطاط و ورزشکار بود و اراده آهنینی داشت
به طوری که وقتی اراده میکرد تا کاری را به انجام برساند تا آخر آن کار را دنبال میکرد.
سید قاسم بلوری بیان کرد: شهید سموات مسئول بسیج دبیرستان شهید محلاتی بود،
مداحیهایش را در دفتر قرمز رنگی یادداشت میکرد. رفاقتهایش نیز تنها برای رضای خدا بود.
تا وقتی رضای خدا بود رفیق میماند وقتی احساس میکرد رضای خدا در بین نیست قطع رابطه میکرد
. با 4 نفر که در قید حیات هستند عقد اخوت بسته بودیم که شهید با خودنویس مشکی آیه عقد اخوت را کامل نوشته بود.
با اینکه خود را لایق برادری این شهید نمیدانستم اما عقد اخوت خواندیم و رابطه ما بیش از گذشته عمق یافت و رفتوآمد
و ارتباطمان افزایش یافت. بلوری با اشاره به سفر مشهدی که شهید رفت، گفت: پدر آقای صیفی کامیون باری داشت
که برای انتقال بار به مشهد پدرش از ایشان میخواهد تا او را همراهی کند بعد به اصغر سماوات هم پیشنهاد میدهند که اصغر درخواست میکند علی زیرک هم با خودشان ببرند که او منزل نبود و فقط با اصغر راهی میشوند. اعتقاد قلبی شهید در دیدار با خانوادههای شهدا بر دعوت شهدا بود/ برای مادر تبرک میبرد در حسینیه همدانیها اقامت یافتیم سموات برای اینکه مدت بیشتری را برای زیارت در مشهد باشد دعا میکرد که بار، دیرتر برای پدر صیفی بیفتد، این اتفاق هم افتاد و چند روزی را در مشهد ماندگار شدیم. اصغر چندروزی را میماند بعد از چند روز که برگشتند پدرش گفت: اصغر در حرم در حالی که در سجده بود به شدت گریه میکرد و چشمانش همانند کاسه خون بود. اعتقاد قلبی شهید بر این بود که در مراسم شهدا حتما باید دعوت شوی و اینکه منزل شهدا تبرک است و به همین سبب همیشه از پذیرایی که برایش میآوردند یک قسمتی به عنوان تبرک برای مادرش نگه می داشت و به منزل میبرد. خاطره شوخی شهید سموات به وسیله عطری که شیمیایی شده بود دوست و همرزم شهید سموات نیز اظهار داشت: آشنایی من با شهید سموات به دوران راهنمایی بر می گردد که در این دوران با هم صمیمی نبودیم تا اینکه وارد دبیرستان بودیم، یکی از ویژگی های ایشان شوخ طبعی ایشان بود در دبیرستان فرهنگ بودیم که احساس غریبی میکردیم که شهید به سمت من آمد عطری را از جیبش درآورد و به من داد عطر را به سر و صورتم زدم دیدم پوستم سریع سوزش گرفت متوجه شدم گاز اشک آور را با عطر مخلوط کرده و رفاقت ما در اولین برخورد با شوخی شروع شد. وحید ضیاء فر بیان کرد: در دوران دبیرستان بودیم شبهای پنج شنبه به هیئت و به منزل شهدا میرفتیم، یک شب به خانه شهید غریبی رفتیم که قبلا آنها را نمیشناختیم، دفعات قبل حدود 30 نفر میشدیم ولی این بار 7 نفر بودیم، در منزل شهید که نشستیم جو مظلومیت خانواده شهید و وضعیت مالی ضعیف خانواده شهید سبب شد اصغر سموات آن شب به گونه خیلی خاص مداحی کند و بچهها به شدت گریه میکردند من نارحت شدم که چرا تعدادمان کم شده ایشان گفت رفتن به منزل شهدا لیاقت و سعادتی خاص میخواهد. وی با بیان اینکه شهید هر جا که بود رنگ خدا و شهادت پیدا می کرد، گفت: چادر محل استراحت شهید سماوات چادر نماز شب و دعای شبانگاهی بود. ضیاء فر با بیان خاطرهای از شب شهادت شهید، عنوان کرد: پدر شهید رضایت نداشت که او در جبهه باشد، بر این اساس شهید کادوی جالبی را برای ایشان تهیه کرده بود و به سردار فرجی داد و گفت این کادو را به پدرم بده تا راضی شود، پدر هم به منطقه و عملیات آمد بعد از اتمام عملیات همه با هم برنگشتند و پراکنده بر می گشتند. روایتی از لحظات سخت پیگیری و انتظار پدر شهید بعد از اتمام عملیات بعد از عملیات حاج محمد سموات در پادگان ابوذر سرپل از همه سراغ اصغر رو میگرفت و همه طفره میرفتن خیلی صحنه عجیبی بود و همه می دانستند که شهید و پدرش با هم رفاقت خاصی داشتند، من آخرین نفری بودم که از ماشین پیاده شدم و پدر شهید احساس کرد من از پیش اصغر میآمدم، جلو آمد و گفت پس اصغر من کو و پرسید بروم ساک و وسایلش را جمع کنم؟ صحنه بسیار ناراحت کنندهای بود، بچهها از دور نگاه میکردند، دودل بودیم که اصغر شهید شده یا نه، قبلا کسی به منطقهای که آنها به آنجا رفته بودند نرفته بود. به نقاشی که چند روز قبل از آن ترسیم کرده بود نگاه کردم و آنجا دقیقا محل شهادتش بود.حاج عبدالرضا زمانی فرماندهاش بود با دیدن نقاشی گفت شک نکنید که شهید شده و علی اصغر دیگر بر نمیگردد.
به یاد آوردم که زمانی که در حال کشیدن نقاشی بود من او را مسخره می کردم و از نقاشیش ایراد میگرفتم. شهید اصغر سموات و شهید علی زیرک در روزهای آخر خیلی به هم وابسته شده بودند به طوری که حتی بدون حضور علی مداحی نمیکرد. از رفتار و کردار شهید سموات درسهای زیادی آموختیم یکی دیگر از همرزمان شهید سموات با بیان اینکه خاطرات بسیاری از علیاصغر داریم، اظهار داشت: در مدت زمانی که با شهید سموات بودم هر روز و اتفاقاتی که در آن روز در ارتباط با شهید رخ میداد برای ما درس بود. از سال 65 که اولین برخوردم با شهید در مانور غواصی در سد اکباتان بود آشنا شدم و مدتی را نیز در شلمچه با ایشان بودم و در اواخر جنگ بیشتر بهم نزدیک شدیم و در ارتباط بودیم. حمید بهرامی بیان کرد: خطاطی، نقاشی، اهداف و گفتههای شهید و شوق ایشان به خدمت ما را بسیار تحت تاثیر قرار می داد. یکی از اهدافی که داشت دوست داشت در بخش اطلاعات خدمت کند ولی من خیلی علاقه نداشتم ولی به خاطر دوستی باهم رفتیم به تهران و در آزمون ورودی دانشگاه اطلاعات شرکت کردیم. روایتی از مداحی شهید سموات به مناسبت سالگرد امام راحل سالگرد رحلت امام بود و قرار بود هیئتی از بسیجیان در مسجد جامع عزاداری کنند از روز قبل که بچههای رزمنده و فرماندهان، سردار همدانی و غیره جمع بودند، شهید منطقی با سموات، اکبر امیرپور و حاج محمد آزاددوست می خواستند شعری برای مراسم بگویند از عصر آن روز تا ساعت 3 نیمه شب در حال شعر گفتن بودند که نوشتن آن مدت زمان زیادی طول کشید که من در این مدت فوتبال بازی کردم تا اینکه اذان صبح شد بعد از آن تمرین کردیم. با پای پیاده از میدان دانشگاه تا مسجد جامع را طی کردند و وقتی رسیدیم اصغر به بالای تریبون رفت تا ذکر را بگوید تا بچهها با ذکر وارد شوند وقتی به اطراف نگاه میکردم فضای خاصی برایم مجسم شده بود و هیچ کسی را نمیدیدم و فضای غیر قابل توصیفی در مقابلم ایجاد شده بود. بعد کهخ برای اصغر تعریف کردم خندید و چیزی نگفت پیش خودم گفتم شاید به خاطر خستگی شب گذشته بوده. شب جمعه آخر سال به باغ بهشت رفته بودیم سال چهارم دبیرستان بودیم، خیلی از بچهها در آنجا حضور داشتند، بر سر مزار شهدا که بودیم سردار فرجی و چند نفر ما را صدا کردند و گفتند که فردا عملیات داریم و پیشنهاد همراهی دادند دودل بودیم که شب عید و تعطیلات را با استراحت و در کنار خانواده بگذرانیم یا نه، بالاخره تصمیم گرفتیم که برویم به سپاه رفتیم و مسلحمان کردند ولی ما اسلحه نگرفتیم و به سر پل ذهاب رفتیم. نحوه شهادت علی اصغر سموات و امتناع رزمندگان از عقب نشینی بدون اصغر سموات گردان جو خوبی داشت چند روزی را در آنجا سپری کردیم. بعد از اعزام شهید سموات تاکید داشت که در گردان خطشکن باشد،
متوجه شدیم در گردان 55 حضرت علی اصغر گردان عملیاتی است که به طور 100 درصد در عملیات شرکت میکند و این گردان هیچ نیروی بسیجی نداشت با رایزنی، صحبت و غیره در آن گردان مستقر شدیم و طبق قراری که داشتیم هردو آرپیجی برداشتیم و شهید علی زیرک نیز کمک آرپیجیزن علیاصغر شد. در آن گروهان 3 آرپی جی زن بود، چند بار وارد منطقه عملیاتی شدیم ولی عملیاتی انجام نشد تا اینکه شب 12 فروردین سال 70 که نیمه ماه رمضان بود، به یاد دارم هنگام اعزام ما باور نداشتیم که به عملیات میرویم شهید سموات به خاطر اینکه شب میلاد بود شروع به خواندن ذکر و مولودیخوانی برای امام حسن مجتبی(ع) کرد و بعد که رسیدیم درگیری شروع شد و عملیات انجام شد.
من شهید سموات را در درگیری نمی دیدیم و فقط برای لحظه ای دیدم که آر پی جی را زمین گذاشت و دستش را بر زمین گذاشت و شروع به تیمم کرد من دهانم بسته شد نمی دانستم به اصغر چه چیزی بگویم، شرایط خوبی نبود در حال تیمم زمزمهای هم کرد و آر پی جی خود را برداشت و به سمت تپه رفت و علی زیرک و چند نفری پشت سر او رفتند. دشمن بر سر ما آتش میریخت، درگیری تا حدود اذان صبح طول کشید و ما در حال حرکت نماز را میخواندیم و پشت تپه نشستیم که سراغ اصغر را از عبدالرضا گرفتم که کسی خبر نداشت. متوجه شدم که اصغر در آن قست تپه مانده از ادامه حرکت امتناع کردم گردان در حال عقب رفتن بود من گفتم من برنمی گردم باید به دنبال اصغر برم با حدود 5 نفر از بچهها برگشتیم و با مصیبت فراوان از زیر گلولههای دشمن عبور کردیم و به بالای تپه رسیدیم و این به سبب علاقهای بود که به اصغر داشتیم، در سنگری نشستیم دیدم چند تانک تصمیم دارند ما را قیچی کنند و به طرفمان میآیند. فکر برگشت نداشتیم در این لحظه وحید که بلند شد ترکشی به پیشانیاش اصابت کرد و خون بر سر او دیدم و حالم دگرگون شد و دیگر به عقب برگشتیم. نقاشی که گواه شهادت اصغر سموات و علی زیرک شد وی با اشاره به نقاشی که شهید چند روز قبل از عملیات ترسیم کرده بود، بیان کرد: چند روز قبل از عملیات، در یکی از ساختمانهای یادگان ابوذر نشسته بودیم که شهید بزرگوار، علی اصغر سمواتی از جا برخاست و بر روی دیوار اتاق، با مداد رنگی، نقاشی چند تپه و یک تل و یک تابوت که با زنجیر به نخل متّصل شده بود،
در هنگام طلوع آفتاب را کشید. بعد از عملیات در عین ناباوری دیدیم که نقاشی، محل عملیات را نشان میدهد و تابوت ترسیم شده در نقاشی، محل شهادت خود او و شهید علی زیرک است. شاید منظور از زنجیر نیز این بود که پیکرهای مطهرشان در همان جا میماند و جلوه ی مناجات میشود. با تطبیق نشانههایی که در نقاشی شهید و محلی که به آنجا رفته بودند به این نتیجه رسیدیم که این دو بزرگوار هر دو شهید شدند و ما از قافله شهدا جا ماندیم. شهید علیاصغر سموات سال چهارم دبیرستان بود برای مقابله با منافقین کوردل راهی منطقه عملیاتی شد و در فروردین ماه سال 70 به فیض والای شهادت نائل آمد و تاکنون پیکر این شهید والامقام به کشور بازنگشته است. گزارش از مریم رحیمیان انور
فایل های ضمیمه :
منبع : حیات طیبه
http://hayat.ir/125-3-124291
ویژه نامه میلاد حضرت ولی عصر مهدی موعود عجل الله تعالی الشریف
نیمه شعبان مبارکباد
میلاد نور موعود
در روزگار قحطی محبّت و خشک سالی مهر و صمیمیّت در آن فضای تاریک و در اوج حاکمیّت قدرت پرستانِ حقیقت ستیز، الطاف زلال رحمان و رحیم از کوثر ولایت جاری، و بار دیگر حکایت پرشور فرعون و موسای کلیم تکرار شد. در مقابل دیدگان خسته تاریخ و پیش چشم دژخیمانِ تا دندان مسلح خلیفه عباسی، چهاردهمین ماه درخشان عصمت و پاکی طلوع کرد و نور امید را در دل های غمگین و تشنه محبت روشن ساخت و جان عاشقان زیبایی را به زمزمه و غزل سرایی و شادی و پای کوبی فرا خواند. آری آن شب آسمانِ سامرّا از ظهور معجزه دیگر خدا به خود می بالید و آخرین غنچه زیبای بوستان فاطمی در دامن نرگس شکوفا شد و امید به برپایی عدل در جان شیفتگان عدالت، حیاتِ دوباره یافت.

شب نیمه شعبان
در آن لحظه زیبا از شب نیمه شعبان، عمر ظلمت تردید و حیرت به پایان رسید و رحمت بی پایان سبحانی از سرچشمه فیّاض ابدی به سوی برهوت عالم خاک سرازیر شد و جان های تشنه را با جام های وعده وصال تازگی بخشید. طلوع فجر نیمه شعبان در سال 255 ق مقارن بود با تجلّی بزرگ جلال و جمال الهی. در آن لحظه زمین شاهد حضور عرشیان در آسمان بود که با زمزمه آیه «فَتبارَک اللّه اَحسن الخالقین» به تماشای زیباترین گوهر آفرینش مشغول بودند و به زمین به پاس پذیرایی از چنین مهمان عزیزی تبریک می گفتند.
غلبه اراده خدا
دوره امامت حضرت عسکری علیه السلام از دوره های بسیار حسّاس و سخت تاریخ تشیّع است. معتمد، خلیفه عباسی، بر اساس اخباری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده بود می دانست آخرین حجت الهی، آن انتقام گیرنده از ستمگران و پناهگاه مظلومان و تحقق بخش آرزوی همه پیامبران و برقرار کننده حکومت عدالت و توحید، در خانه امام حسن عسکری علیه السلام چشم به جهان خواهد گشود. خلیفه عباسی به منظور دست یافتن به این آخرین ذخیره الهی همواره حضرت عسکری علیه السلام را تحت نظر داشت تا شاید بتواند از میلاد این فرزند دادگستر جلوگیری کند؛ غافل از آن که وعده الهی در سحرگاه نیمه شعبان سال 255 ق بدون این که دژخیمان کوچک ترین آگاهی یابند، در سلامت کامل دیده به جهان گشود و شجره طیبه ولایت را استمرار بخشید و بار دیگر غلبه اراده خداوند را بر تلاش های مذبوحانه ستمگران به نمایش گذاشت.
با پدر در خفا
حضرت مهدی علیه السلام پس از تولّد حدود پنج سال در کنف حمایت پدر بزرگوارشان به صورت نهان زندگی می کردند. امام حسن عسکری علیه السلام در این مدت علاوه بر مراقبت کامل از آن حضرت مژده زاده شدن او را به اطلاع افراد مورد اعتماد رساندند و به این وسیله جلو بسیاری از اختلافاتی را که پس از شهادت امام یازدهم علیه السلام امت اسلامی را تهدید می کرد، با کمال دقّت گرفتند و گذشته از آن زمینه را برای تحمّل دوره غیب ولی اللّه اعظم فراهم ساختند. آن حضرت توطئه رواج یأس در بین پیروان اهل بیت علیهم السلام را ـ که با سرمایه گذاری های عظیم فکری و اقتصادی خلفای جور در حال گسترش بود ـ با شکست مواجه ساختند و به تمام شبهات و تشکیکات حساب شده دشمن ـ که با هدف ضربه زدن به اساس نظام اعتقادی پیروان اهل بیت علیهم السلام مطرح می شد ـ جواب های کامل و کافی دادند.
تقویت امید به پیروزی
گرچه پس از میلاد امام زمان علیه السلام در نتیجه بعضی مصالح و نیز خطرهایی که وجود داشت، مردم از مشاهده وجود گران مایه آخرین حجّت معصوم الهی محروم بودند، اما با اطلاع یافتن از تولّد منجی عالم، گل امید در دل های شیفته تمام مستضعفان عالم و پیروان حقیقت و راستی شکوفا شد و آنان با قوّت قلب بیش تر به انتظار ظهور دادگستر جهانی به پاسبانی حریم دل نشستند و به آماده سازی زمینه های ظهور مشغول شدند.
انتظار
پیروان ادیان در این عقیده مشترکند که در یک دوره بحرانی و تاریک از ظلم و تعدی انسان های مستکبر و بیدادگر، نجات دهنده بزرگ جهانی ظهور خواهد کرد و اوضاع نابسامان جهانی را اصلاح خواهد کرد. امید به تحقّق این واقعه بزرگ نیروهای افراد را از رکود باز می دارد و آنان را از یأس رهایی می بخشد. علی بن ابی طالب علیه السلام به پیروان خود سفارش می کنند: «در انتظار فرج قائم آل محمد باشید و از رحمت خدا ناامید نشوید. به درستی که نیکوترین اعمال در پیشگاه خداوند متعال در حال انتظار به سر بردن است».
انسان منتظر
وقتی انتظار حرکت آفرین شد انسان منتظر نمی تواند به بهانه انتظار به گوشه خلوت پناهنده شود. انسان منتظر چون شیفته قیام رهبر معصوم خویش است، همواره در حال آمادگی به سر می برد و به میزان دل بستگی که به امام خود دارد در راه کسب تقوا و پاکی و فضیلت های والای اخلاقی و الهی می کوشد تا در لحظه صدور فرمان ظهور از ناحیه خداوند متعال، از آمادگی لازم برای یاری مولایش برخوردار باشد. او می داند کسی که غرق در شهوات است و همواره راه باطل می پوید، نمی تواند خود را منتظر ظهور حقّ بداند. منتظر واقعی هرگز از رفتار اصلاحی و گسترش پاکی و جلوگیری از شیوع گناه و فساد و بی عدالتی غفلت نمی کند.
جامعه منتظر
جامعه منتظر هرگز تن به ستم نمی دهد و حضور بی عدالتی و فساد و نابسامانی را برنمی تابد. جامعه منتظر در اوج قدرت و طغیان مستکبران، بدون ترسیدن از قدرت پوشالی آنها، در مقابل بیدادگری ها می ایستد و درس شهامت و شهادت را به انسان ها می آموزد و سرانجام جامعه منتظر جامعه ای است که عزت را در سخت ترین اوضاع و با بذل عزیزترین و گران قدرترین سرمایه های خود حفظ می کند و در راه تعالی اخلاق و معنویت و آزادی از قید و بند عبودیت هواهای نفسانی از هیچ کوششی دریغ نمی ورزد و تلاش می کند تا زمینه نجات تمام انسان های دربند قدرت های ستم پیشه فراهم گردد، تا همه بندگان خدا از تاریکی عبادت بت های گم راه کننده به روشنایی سعادت دست یابند.
زمان ظهور خورشید
گرچه برای ظهور امام زمان علیه السلام وقت خاصی در سخنان اهل بیت علیه السلام ذکر نشده و حتی کسانی را که برای ظهور وقت تعیین می کنند، دروغ گو خوانده اند، با این همه از طریق ذکر نشانه های بسیاری، به موعد ظهور اشاره های بسیار گویایی شده است. امام صادق علیه السلام در ضمن روایتی، به یکی از یاران خود حدود پنجاه علامت از علامت های زمان ظهور را بیان می کنند. حضرت می فرمایند:
«هنگامی که ببینی ستم همه جا را فرا گرفته است، اهل باطل بر اهل حقّ پیشی گرفته اند کوچک ترها برای بزرگ ترها احترام قائل نمی شوند، مدح و چاپلوسی فراوان، و پیوند خویشاوندی بریده شده، همسایه همسایه خود را از ترس زبانش و آزارش احترام می کند. مردم از کسی طرف داری می کنند که پیروز است، آنهایی که دنبال حلال هستند نکوهش می شوند ولی آنها که دنبال حرام هستند مدح می شوند و کسی که امر به معروف می کند به او می گویند این کار وظیفه تو نیست...، در چنین اوضاعی مراقب خویش باش و از خدا نجات بخواه که به راستی زمان فرج فرا رسیده است».
شناساندن امام زمان علیه السلام
اگر مفهوم انتظار را چشم داشت ظهور و درخواست حاکمیت احکام الهی بدانیم، واضح است که لازمه منتظر واقعی بودن علاوه بر ایمان به ظهور، عمل به وظایفی است که بر عهده تک تک افراد در دوره غیبت نهاده شده است. از جمله این وظایف، گذشته از شناخت امام زمان علیه السلام ، شناساندن آن حضرت به سایر مردم است تا در دوران سخت غیبت از ناامیدی نجات پیدا کنند و با ایمان به نصرت الهی و اعتماد به امدادهای غیبی و توجّهات خاصّ آخرین حجت الهی، به فراهم کردن زمینه ظهور بپردازد. حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «هرکه بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».
حلول سال نو و بهار پر طراوت
را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت است،
وقتی به جاری شدن ذکر یا مقلب القلوب والابصار می افتم
از خدا میخواهم برایتان همان شور و نشاطی را رقم بزند که در آرزویش هستید.
زمین نفس خود را تازه خواهد کرد و روزهای سرد اسفند کم کم به پیشواز بهار میروند.
آرزوهایت در سال جدید خاطره شوند.

سال نو همیشه نشانه فکرهای جدید، کردار جدید،
تصمیم های تازه، برای آینده است. آیندهای که میخواهیم آن را بهتر از گذشته بسازیم،
باشروع بهار همه چیز رنگ و بویی تازه به خود میگیرد. این افسانهی زیبا و ماندگار همیشه
در خاطرهها خواهد ماند که هر شخص احساس میکند که نخستین روز از
بهار مشابه اولین روز آفرینش است. آغاز بهار و زنده شدن زمین مبارک باد.
**********
سال ۱۴۰۰، سلامتی، صلح و شادی را برای شما
و تمام خانواده تان آرزومندیم، این بهار پیش رو فرخنده باد.
نوروز از دیدگاه امام صادق علیه السلام
معلی بن خنیس می گوید:
صبح گاه نوروز، به حضور امام صادق علیه السلام رسیدم. حضرت از من پرسید:
معلی! آیا از امروز چیزی می دانی؟ گفتم: خیر؛
اما ایرانیان، امروز را بزرگ می دانند و به همدیگر تبریک می گویند.
امام فرمود: گرامی داشت امروز، به سبب وقایعی است که برای تو بازگو می کنم؛
نوروز همان روزی است که خداوند از بندگان خود میثاق گرفت که بنده خدا باشند؛
برای او شریک قائل نشوند و غیر از خداوند، کسی را عبادت نکنند؛ یعنی روز آزادی است.
نوروز، همان روزی است که برای نخستین بار خورشید طلوع کرد؛ یعنی روز روشنایی و درخشش است.
نوروز، روزی است که کشتی نوح علیه السلام بر «جودی» نشست؛ یعنی روز نجات از عذاب الهی است.
نوروز، روزی است که حضرت ابراهیم علیه السلام بت ها را شکست؛ یعنی روز مبارزه با شرک و بت پرستی است.
نوروز، همان روزی است که جبرئیل امین بر پیامبر صلی الله علیه وآله هبوط کرد؛ یعنی روز دریافت پیام الهی است.
نوروز، همان روزی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله، حضرت علی علیه السلام را بر دوش گرفت
و بت های قریش را از بالای کعبه بر زمین ریخت؛ یعنی روز پیراستن خانه های پاک از آلودگی هاست.
نوروز، روزی است که پیامبر صلی الله علیه وآله، حضرت علی علیه السلام را
در محل غدیر خم به مردم به عنوان امیرالمؤمنین معرفی کرد؛ یعنی روز پیمان با ولایت است.
نوروز، همان روزی است که قائم آل محمد صلی الله علیه وآله، حضرت مهدی علیه السلام،
ظهور پیدا می کند و بر دشمنان عدالت پیروز می شود و حکومت عدل الهی تشکیل می دهد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «نوروز که می آید، ما منتظر فرج آل محمد صلی الله علیه وآله هستیم؛
زیرا نوروز از روزهای ما و روزهای شیعیان ماست و شما آن را از دست دادید و پارسیان آن را نگه داشتند».1
پی نوشت:
1. مجلسی، بحارالانوار، ج 59.

Msaeidi110
میلاد نور مبارک
میلاد گل رسول و زهرا و علی است
زیرا که جهان خجسته زین نور جلی است
ما را دگر از روز جزا بیمی نیست
چون بر دل ما عشق حسین ابن علی است
ولادت امام حسین(ع) مبارک باد.
حدیث:
امام حسین (ع) فرمود: «پنج چیز است که در هرکسی نباشد،
خیر زیادی در او نیست:
عقل، دین، ادب، حیا و خوش خویی.
حیاة الامام الحسین(ع)، ج ۱ ص۱۸۱
Msaeidi110
#میلاد-نور
#امام_حسین_علیه_السلام
#تبریک_تهنیت
#شعبان
#عید_سعید
#ثارالله
#کربلا