=                خبرنامه  تهذیب همدان | آبان ۱۳۸۷

بازخواني پرونده تهاجم فرهنگي از نگاه رهبر حكيم انقلاب

خبرگزاري فارس: در اين نوشتار با بررسي مقوله تهاجم فرهنگي و به تعبير مقام معظم رهبري ناتوي فرهنگي نظام سلطه عليه كشورمان كه امروز مهمترين معضل و مشكل مبتلا به جامعه ماست، قصد داريم راهي را كه در آينده مي بايست بپيمائيم بهتر و روشنتر ديده و مسئولين فرهنگي را به وظايف خطير خود متوجه نمائيم.

بازگشت به گذشته و بررسي آنچه كرده‌ايم انتخاب سياستهاي آينده را سهلتر مي كند. در اين نوشتار با بررسي مقوله تهاجم فرهنگي و به تعبير مقام معظم رهبري شبيخون و ناتوي فرهنگي نظام سلطه عليه كشورمان كه امروز مهمترين معضل و مشكل مبتلابه جامعه ماست قصد داريم راهي را كه در آينده مي بايست بپيمائيم بهتر و روشنتر ديده و مسئولين فرهنگي را به وظايف خطير خود متوجه نمائيم.
نخستين نشانه هاي تهاجم فرهنگي پس از ارتحال حضرت امام خميني (ره) پديدار شد . دشمنان انقلاب اسلامي با توجه به ماهيت فرهنگي انقلاب اسلامي، به خوبي دريافته اند كه براي فروپاشي اين بنيان مرصوص، راهي جز نابودي پايه هاي فكري و اعتقادي آن وجود ندارد، همچنان كه از تصريح بدان نيز هيچ ابايي نداشته و ندارند .

ما با جمهوري اسلامي، مبارزه سياسي نخواهيم كرد، بلكه كار ما صرفاً فرهنگينه و اصولاً استراتژي جديد ما مبارزه فرهنگي است. ما بايد بينش و فرهنگ مردم را عوض كنيم تا جمهوري اسلامي ساقط شود. (شجاع الدين شفا، نويسنده ضد انقلاب در خارج از كشور، كتاب هويت ص 19) از اين روي پس از جنگ تحميلي به ساماندهي يك حركت تهاجمي فرهنگي، عليه نظام اسلامي پرداختند. سرگرم بودن دولت سازندگي به بازسازي ويرانه هاي وسيع ناشي از جنگ تحميلي و غفلت از مقوله فرهنگ ديني و اسلامي نيز، بستر مناسبي را براي اين حركت خطرناك فراهم كرد. تفكر تكنوكراتي و فن سالاري در اين دوره، جايگزين تفكر مبتني بر زهد، اخلاص، پارسايي، ايثار، پركاري و كم توقعي گرديد و ليبراليسم فرهنگي نيز در سايه اين غفلت مجدداً جان گرفت و حركت خزنده خود را به سوي بنيان هاي فرهنگي و عقيدتي مردم آغاز كرد.


در چنين شرايطي رهبر فرزانه انقلاب، اين ديدبان بصير انقلاب، پس از مشاهده نشانه هاي اوليه اين تهاجم، زنگ خطر را به صدا درآوردند و با هشدارهاي مكرر خود به كارگزاران ومسئولين دولت وقت، آنان را متوجه اين نقطه آسيب كردند.


مقام معظم رهبري، در همان ماه هاي آغازين دولت سازندگي، خطاب به مسئولين مربوطه فرمودند:

در حال حاضر، يك جبهه بندي عظيم فرهنگي كه با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سيلي راه افتاده، تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامي نيست، بسيج عمومي هم در آن جا هيچ تأثيري ندارد. آثارش هم به گونه اي (است) كه تا به خود بياييم گرفتار شده ايم. (مقام معظم رهبري، 7 آذر 1368)

اين هشدار، اولين واكنش مقام معظم رهبري به غفلت احتمالي مسئولين فرهنگي در آينده بود. بخش مهمي از همت رهبري معظم انقلاب در اين مقطع هشت ساله، مصروف بيدارگري ها و توجه دادن عموم مردم و مسئولين فرهنگي و امنيتي به شكل گيري جبهه جديد دشمن، و تهاجم ناپيداي آنها در حوزه فرهنگ، اخلاق و دين؛ و تبيين ابزارها و اهداف اين تهاجم؛ و بيان ماهيت تهاجم فرهنگي و تفاوت آن با تبادل فرهنگي و. . . شد.
مطالعه اين هشدارها با توجه به سير تاريخي آنها، مي تواند خوانندگان محترم را كاملا با فضاي فرهنگي آن روز، و نيز مواضع رهبر معظم انقلاب ونگراني هاي روز افزون ايشان، بيشتر آشنا سازد. در زير با گوشه هايي از اين دغدغه ها و دلواپسي ها آشنا مي شويد.
1- عناصر فرهنگي جامعه - هر كه هستند، هر چه هستند، چه وابستگان به دانشگاه ها، چه وابستگان به حوزه هاي علميه و چه ديگران - بايد بدانند كه امروز دشمن بيشترين همت خود را روي تهاجم فرهنگي گذاشته است. من به عنوان يك آدم فرهنگي اين را عرض مي كنم، نه به عنوان يك آدم سياسي. . . الان يك كارزار فكري و فرهنگي و سياسي در جريان است. هر كس بتواند بر اين صحنه ي كارزار و نبرد تسلط پيدا كند، خبرها را بفهمد، احاطه ي ذهني داشته باشد و يك نگاه به صحنه بيندازد، برايش مسلم خواهد شد كه الان دشمن از طرق فرهنگي، بيشترين فشار خود را وارد مي آورد، كم هم نيستند قلم به مزدها و فرهنگي هاي دين و دل و وجدان باخته و نشسته پاي بساط فساد استكبار - چه غالباً و اكثراً در خارج از كشور و چه تك و توكي در داخل كشور - كه براي مقاصد استكباري قلم هم بردارند، شعر هم بگويند، كار هم بكنند و دارند مي كنند.
نبرد فرهنگي را با مقابله به مثل مي شود پاسخ داد. كار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي شود جواب داد. تفنگ او، قلم است، اين را مي گوييم، تا مسئولين فرهنگ و كشور و كارگزاران امور فرهنگي در هر سطحي و شما فرهنگيان عزيز - اعم از معلم و دانشجو و روحاني و طلبه و مدرّستان، تا دانش آموزتان و تا كساني كه در بيرون اين نظام آموزشي كشور مشغول كارند - احساس كنيد كه امروز، سرباز اين قضيه شماييد و بدانيد كه چگونه دفاع خواهيد كرد و چه كاري انجام خواهيد داد.

مثل جنگ نظامي، چشم ها را بايد باز كرد و صحنه را شناخت. در جنگ نظامي هم، هر طرفي كه بدون شناسايي و ديده باني و بدون دانستن وضعيت دشمن، چشمش را ببندد، سرش را پايين بيندازد و جلو برود، شكست خواهد خورد. در جنگ فرهنگي هم، همين طور است. اگر ندانيد كه دشمن كار مي كند يا از آن كه مي داند، فرمان نبريد، از فرمانده ي فرهنگي دستور نگيريد، يا او از نيروي شما استفاده نكند و مانور و سازماندهي را درست انجام ندهد، پشت سرش شكست است. (مقام معظم رهبري، 12 ارديبهشت 1369)

2- امروز به نظر من، از همه خطرناك تر در داخل، روش هاي فرهنگي است. . . از اساسي ترين مسايل ما، مسايل فرهنگي است و من احساس مي كنم كه در زمينه ي اداره ي فرهنگ اسلامي اين جامعه داريم دچار يك نوع غفلت و بي هوشي مي شويم - يا شده ايم - كه بايستي خيلي سريع و هوشيارانه آن را علاج كنيم. (مقام معظم رهبري، 14 آذر1369)

3- آن طور كه من احساس كرده ام و از مجموع كارهايي كه دارد مي شود، فهميده ام، اين است كه حمله ي همه جانبه اي سازماندهي شده است. . . آن كاري كه مي خواهند بكنند، اين است كه پشت جبهه ي انقلاب را كلاً در بازوهاي خودشان بگيرند، پشت جبهه ي انقلاب مردمند، خط مقدم مسؤولانند، بعد وابستگان شديد به مسئولين، بعداً هم خيل انبوه آحاد ملت، اين ها فكر كردند كه اگر ما بتوانيم كمندي دور اين خيل انبوهي كه پشت سر مسئولين بيندازيم و اين ها را در اختيار بگيريم، همه چيز حل خواهد شد. . . احساس مي شود كه در سينما، در مطبوعات، حتي در راديو تلويزيون - كه متعلق به دولت است، اما بالاخره عناصر آن طوري در آن جا حضور دارند - در سالن هاي فرهنگي، در جشنواره ها و در جابه جاي مناطق فرهنگي، يك بخش يا يك مهره از آن مجموعه در آن جا حاضر است و دارند كار مي كنند. . . اما حالا سياسي اش هم كرده اند. . . اين كار، كار بسيار خطرناكي است.

البته خطرناكي كه مي گوييم، نه اين كه بي علاج يا صعب العلاج است، نه بسيار سهل العلاج است، به شرط اين كه بيمار و طبيب احساس كنند كه بيماري هست، اگر احساس كردند بيماري است، آن وقت ديگر صعب العلاج نيست، خيلي سهل العلاج است، خطر آن جاست كه من و شما نفهميم كه چنين چيزي وجود دارد و من دارم الان عرض مي كنم ما فرهنگي هستيم، ما اهل تشخيص فرهنگي هستيم، انساني كه در يك فضاي فرهنگي استشمام مي كند، لازم نيست دست بزند يا ببيند تا چيزي را بفهمد، امروز براي من كاملاً محسوس است. اين را هم روزنامه نگاران ما، هم راديو تلويزيون ما و هم دستگاه هاي تبليغاتي ما - مثل وزارت ارشاد و سازمان تبليغات اسلامي و آموزش و پرورش و ديگران - بدانند، امروز مسئله اين است. (مقام معظم رهبري، 23 مرداد 1370)

4- اين كه ما مكرر گفته ايم و مي گوييم كه توطئه ي فرهنگي در جريان است و من آن را به عيان در مقابل خودم مشاهده مي كنم، متكي به استدلال است. شعار نمي دهم، من اين را مشاهده مي كنم. امروز دشمن با شيوه ي بسيار زيركانه اي در داخل، در حال يك جنگ و مبارزه تمام عيار فرهنگي عليه ماست. اين همان مقدمه اي است كه مي خواستم عرض بكنم. . . نسل جوان در حال تباه شدن تدريجي به وسيله ي دشمن است. ما بايد نگذاريم، ما بايد نسل جواني را حفظ كنيم كه اگر جنگ بود دفاع كند، اگر حادثه يي در داخل بود حضور پيدا كند، آن جا كه نوبت علم و تربيت علمي و تحقيقي است، درس بخواند و خودسازي كند، آن جايي كه صحبت آينده است خود را آماده كند، روي اين نسل جوان كه مايه ي تكيه و اميد است دارد به تدريج با شكل ها و شيوه هاي گوناگون، كار و تلاش مي شود، اين تلاش هم عمدتاً فرهنگي است. البته محافلي براي اين كه جوانان را ببرند و آلوده به فساد بكنند وجود دارد كه جنبه ي غير فرهنگي و جنبه ي عملي دارد. ليكن آنچه كه بيش از همه خطرناك است ذهن و فكر و روحيه ي جوان است، اين را بايد دريافت. (مقام معظم رهبري، 25 شهريور 1370)

5- اين مسئله تهاجم فرهنگي كه ما بارها روي آن تأكيد كرده ايم، واقعيت روشني است. با انكار آن ما نمي توانيم اصل تهاجم را از بين ببريم. تهاجم فرهنگي را نبايد انكار كرد، وجود دارد. به قول اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه)، «من نام لم ينم عنه»، اگر شما در سنگر خوابت برد، معنايش اين نيست كه دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است، تو خوابت برده، سعي كن خودت را بيدار كني، ما بايد توجه داشته باشيم كه انقلاب فرهنگي در تهديد است كما اين كه اصل فرهنگ ملي و اسلامي ما در تهديد دشمنان است. . . ما نبايستي چيزي را كه روشن و واضح است، انكار كنيم. در دانشگاه، در بيرون دانشگاه، حتي در رسانه هاي جمعي ما، در كتاب هايي كه مي نويسند، در ترجمه هايي كه مي كنند، در شعرهايي كه مي سرايند، در برنامه هاي فرهنگي علي الظاهر بي ارتباط به ما كه در دنيا وجود دارد و خبرش را قاعدتاً شما آقايان - كه عناصري فرهنگي هستيد - مي شنويد، همه جانبه آرايش نظامي فرهنگي بسيار خطرناك عليه انقلاب درست شده است و وجود دارد. . . امروز دشمن در مقابل وضع كنوني ما آن ژست و آرايش نظامي صد سال يا پنجاه سال پيش را به خود نمي گيرد. ما بايد آرايش جديد دشمن را بشناسيم، اگر نشناختيم و خوابيديم از بين رفته ايم. (مقام معظم رهبري، 20 آذر .1370)

6- تهاجم فرهنگي، مثل خود كار فرهنگي، اقدام آرام و بي سر و صدايي است. يكي از راه هاي تهاجم فرهنگي اين بوده است كه سعي كنند جوان هاي مؤمن را از پايبندي هاي متعصبانه به ايمان، كه همان چيزهايي ست كه يك تمدن را نگه مي دارد منصرف كنند، همان كاري را كه در اندلس، در قرن هاي گذشته كردند. يعني جوان ها را در عالم به فساد و شهوتراني و مي گساري و اين چيزها مشغول كردند، اين كار حالا هم دارد انجام مي گيرد. . . صداي فرو ريختن ايمان و اعتقاد ناشي از تهاجم پنهاني و زيرزيركي دشمن - اگر شما ملت و عناصر فرهنگي بيدار نباشيد - خداي نخواسته، آن وقتي درمي آيد كه ديگر قابل علاج نيست، جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره اش كردند، اگر اول يك ويدئو در اختيارش گذاشتند بعد او را به تماشاي فيلم هاي جنسي وقيح وادار كردند، شهوت او را تحريك كردند و بعد او را به چند مجلس كشاندند، چه خواهد شد؟! وقتي تشكيلاتي وجود داشته باشد، جوان را در اوج نيروي جواني فاسد مي كنند و حالا دشمن دارد اين كار را مي كند .( مقام معظم رهبري، 21 مرداد 1371)

7- من يك وقت گفتم اين ها دارند شبيخون فرهنگي مي زنند. اين راست است، و خدا مي داند كه راست است، بعضي نمي فهمند. يعني صحنه را نمي بينند. كسي كه صحنه را مي بيند ملتفت است كه دشمن دارد چه كار مي كند و مي فهمد كه شبيخون است و چه شبيخوني هم هست!
من در يك جمله ساده و كوتاه عرض كنم كه يك ملت، با ايمان و اعتقادش مبارزه مي كند، اصلاً مبارزه و جنگيدن و مقاومت كردن با ايمان است، نه با دست و چشم و بدن، دست و چشم و بدن ابزار است. . . حالا اگر دشمن با امواج خبري وارد كشور ما بشود، با راديوهايش وارد كشور ما بشود و حرف هايش را وارد كشور ما كند و در ذهن ملت اين جور وارد كند كه مبارزه خوب نيست، دفاع از اسلام فايده اي ندارد، ايستادگي در مقابل دشمن ثمري ندارد، هر چه زحمت بكشيد و مبارزه كنيد ضرر كرده ايد، آيا باز هم در مملكت ايران، مبارزه اي عليه دشمنان اسلام باقي خواهد بود؟ معلوم است كه نه! خيلي از مسلمانان در دنيا هستند كه با آمريكا و دشمنان اسلام مبارزه نمي كنند، خيلي ملت ها هستند كه قرآن هم مي خوانند، نماز هم مي خوانند، عبادت هم مي كنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمي كنند كه هيچ با آنها دوستي هم مي كنند! اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتي كه اعتقادي به مبارزه ندارد، اميدي به پيروزي ندارد، زهدي نسبت به جلوه هاي شهواني و مادي ندارد تبديل كند، پيروز شده است. اين جاست كه مبارزه فرهنگي، مبارزه اي مي شود واجب تر از واجب.
الان دارند اين كار را مي كنند. الان در جبهه هاي مختلف، دشمن دارد كار مي كند، يك جبهه، جبهه جوان هاي ما در مدارس است. اين جوان هاي عزيز ما، دختر و پسرهاي پاكيزه ما، بچه هاي همين ملت اند، دل پاكيزه، جسم پاكيزه و مغز پاكيزه آنها را دارند با انواع و اقسام خباثت ها، با تحريكات شهواني، با پخش كردن عكس هاي مهيج شهوت، با فيلم و ويدئو و نوار الان دارند اين كار را مي كنند. . . و با انواع و اقسام خباثت ها و رذالت ها به جوش مي آورند و آنها را به فساد مي كشانند به فساد! ببينيد اين چه جنايت بزرگي است! اين يكي از كارهايي است كه دارد مي كنند.
عده اي خيال كرده اند كه وقتي ما به تهاجم فرهنگي غرب حمله مي كنيم، فقط مسئله مان اين است كه يك نفر در خيابان حجابش را درست رعايت نكرده است. مردم بحمدالله حجابشان را رعايت مي كنند، الا افرادي قليل، مسأله اين ها نيست، اين فرعي است، اصل قضيه آن است كه در داخل خانه هاست و از مجامع جوان ها سرچشمه مي گيرد و دشمنان آنجا دارند كار مي كنند. آنكه آشكار نيست، آنكه پنهان است، خطر آنجاست، جوان هاي ما شهوت را انداختند دور، راحتي و لذت را انداختند دور، رفتند در ميدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو دربياورند. حالا دشمن دارد از جوان هاي ما انتقامش را مي گيرد.امنقامش چيست؟ انتقام او اين است كه جوان هاي ما را به لذات و شهوات سرگرم كند، پول خرج مي كنند، عكس مبتذل چاپ مي كنند و مجاني بين جوان ها منتشر مي كنند، ويدئو درست مي كنند، فيلم هاي مهيج شهوت را مجاني مي دهند به اين و آن كه نگاه كنند، البته يك عده از اين طريق پول هم به دست مي آورند، اما آنهايي كه سرمايه گذاري مي كنند، براي پول سرمايه گذاري نمي كنند، مي توانند آنها را در كشورهاي ديگر، آزادانه پخش كنند و پول به دست بياورند، اين جا مي خواهند نسل جوان را ضايع و نابود كنند. اين هجوم يك مهاجم است، حالا بيننا و بين الله، اگر دستگاه قضايي اين كشور، كسي را كه چنين فسادي را دارد دامن مي زند دستگير كرد، چه مجازاتي براي او مناسب تر از همه است؟ كسي كه هزاران جوان اين مملكت را - جوانان پاك و پاكيزه ما را، بچه هاي معصوم ما را - به وادي فساد و شهوتراني مي كشاند، مجازاتش چيست؟ به نظر من، اين ها بايد به شديدترين وجه مجازات شوند. (مقام معظم رهبري، 15 ارديبهشت 1372)
8- اين مسئله تهاجم فرهنگي كه بنده بارها از آن اسم مي آورم و حقيقتاً و قلباً و روحاً نسبت به آن حساس هستم، دو شاخه اساسي و مهم دارد كه هر دويش براي شما قابل توجه است، يكي عبارت است از جايگزين كردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي كه اين ادامه همان كاري است كه در دوران پهلوي به صورت آزاد و نرخ شاه عباسي انجام مي گرفته و در دوران اسلامي قطع شد. اين ها دارند فشار مي آورند كه همان كار، بايد انجام بگيرد، اين يك شاخه، شاخه دوم عبارت است از حمله به جمهوري اسلامي و به ارزش هاي جمهوري اسلامي و ارزش هاي ملت ايران، از طريق فرهنگي با نوشتن، با تهيه فيلم ها يا نمايشنامه ها يا تنظيم كتاب ها يا فصلنامه ها، اين كار هم الان در كشور ما با هدايت بيگانه دارد انجام مي گيرد. . . مسأله يك قشر خاص نيست، مسئله، مسئله ايران است، مسئله اسلام هست،مسئله عزيزترين اندوخته هاي يك ملت است، مگر شوخي است؟ دشمن مي خواهد با اين شوخي كند. دشمن مي خواهد اين را به بازي بگيرد. بايد جبهه فرهنگي به وجود بيايد. سنگرهاي فرهنگي بايد به وجود بيايد. همه بايد كار كنند و امروز، روز كار است، امروز، روزي است كه همه - همه آنهايي كه داراي استعدادند - مي توانند در زمينه فرهنگي كار كنند. كار نكرده هم زياد است كه بايد انجام بگيرد. (مقام معظم رهبري، 8 مرداد 1372)

9- جوان ها بايد هوشيار باشند. جوان ها بايد بدانند آنچه از وراي مرزها به وسيله كساني كه هيچ به سرنوشت اين ملت علاقه ندارند مي رسد بايد با آن به شكل با احتياط برخورد كرد. نمي شود بي قيد و شرط هر چه را كه از آن سوي مرزها مي فرستند پذيرفت - اعم از كالا، كالاي فرهنگي و همچنين امواج تبليغي و فرهنگي - دشمن در كمين است، بخصوص در كمين جوان ها، شما در اين تبليغاتي كه مي كنند نگاه كنيد، يك كلمه در جهت رشد و ترقي انديشه مردم اقدامي و حرفي زده نمي شود. تبليغات دشمن در جهت ويرانگري و فاسد كردن است. در جهت معطل كرن نيروي كار و فكر و جسم جوانان است. بايد با احتياط با آن برخورد كرد. (مقام معظم رهبري، 27 شهريور 1375)

به رغم اين همه هشدارها، هيچ پاسخ شايسته اي از سوي دولت وقت به آن داده نشد. صداي فرو ريختن ايمان واعتقادات ديني ملت، بويژه جوانان چنان در هياهو و سرو صداي ناشي از ساخت و ساز برج ها، تأسيسات، بنيان هاي اقتصادي و مراكز تفريحي گم شده بود كه گويي هرگز صدايي و طنيني وجود نداشته و دولت وقت، مشعوف از توفيقات حاصله در حوزه هاي سخت افزاري نظام، همچنان مي ساخت و به پيش مي تاخت. غافل از اينكه به تعبير مقام معظم رهبري:

«سازندگي كشور، بدون توجه به اين مهم (كار فرهنگي) كار حكيمانه و عاقلانه اي نيست. (مقام معظم رهبري، 5 بهمن 1376)

غفلت بزرگ دولت از اين مقوله مهم، رفته رفته منجر به پديد آمدن موجي از نابساماني ها و نوعي آنارشيسم فرهنگي در اين عرصه مهم وحساس گرديد. اهداف فرهنگي دشمن در اين مقطع زماني و اندكي پيش از آن، نوعاً در حوزه نشر و عمدتاً از طريق ادبيات داستاني تعقيب مي شد. توهين به ارزش هاي اعتقادي اسلام و نظام، به سخره گرفتن مقدسات ديني و ارزش هاي دفاع مقدس، ترويج سكس بياني و تصويري، ابتذال اخلاقي و آزادي جنسي، از جمله موضوعاتي بود كه در اين گونه آثار با وقاحت تمام دنبال مي شد.

از دهه دوم انقلاب به بعد، نگاه استراتژيست هاي آمريكا معطوف به اقداماتي از درون شد. اين اقدامات بر خلاف اقدامات نوع اول، تدريجي، زمان بر و فاقد خشونت هاي معمول ميادين نبرد بود. ضمن اين كه مي توانست پايه ها و عناصر اقتدار نظام را از درون مورد تهاجم بي رحمانه خود قرار دهد.

در اين رويكرد، هدف اصلي تغيير پلكاني هويت ديني و انقلابي نسل هاي بعدي انقلاب بود، و موثرترين ابزارها در اين پروژه ترويج فساد و فحشا و بي بند و باري اخلاقي، بويژه در بين جوانان و تشكيك در مباني فكري و باورهاي اعتقادي آنها بود كه در واقع پايه و زيربناي رفتار فردي و اجتماعي مردم را شكل مي دهد.

به بياني ديگر، نظام سلطه براي شكست انقلاب اسلامي در دهه دوم و سوم انقلاب، با اندكي تقدم و تأخير، دو سياست را به طور جدي به مرحله اجرا درآورد: يكي «سياست بي ثبات سازي» كه در واقع بازسازي طرح فروپاشي شوروي در ايران بود و ديگري، «سياست راهبردي تهاجم فرهنگي» كه حوزه اخلاق، فرهنگ و دين را پوشش مي داد.

پروژه تهاجم فرهنگي كه به طور مشخص از دهه دوم آغاز و با روندي صعودي تا امروز نيز ادامه دارد، در حقيقت امنيت حوزه هاي اخلاقي و فرهنگي كشورمان بويژه نسل نورسته، خلاّق و جوان ما را مورد هدف قرار داده و آنچه نظام سلطه را به تداوم اين سياست ترغيب مي كند پاسخگو بودن آن به اهداف طراحان و استراتژيست هاي كهنه كار غربي است. اين سياست، پيش از اين در كشورهاي ديگر آزموده شد و با موفقيت همراه بود. مهم ترين اين كشورها، كشور اسلامي اندلس بود. اروپايي ها با ا عمال اين سياست اين كشور مهم اسلامي را، به شكست و هزيمت واداشتند و آن را با كم ترين هزينه به تصرف خود درآوردند.

سرگذشت اندلس (اسپانيا) براي ما مسلمانان گرچه بسيار تلخ، غمبار و عبرت آموز است، اما براي دشمنان اسلام برگي درخشان در رويارويي با مسلمانان و تجربه اي بسيار موفق و نسخه اي قابل توصيه در همه سرزمين هاي اسلامي است.
مقام معظم رهبري در يكي از سخنان خود، ضمن هشدارهايي به جوانان و مسئولين فرهنگي، اين سياست خطرناك را چنين تشريح و تحليل مي كند:
امروز شما جوان ها هدف توطئه اي بسيار خطرناك هستيد. اين خطرات هر جايي كه اسلام و ايمان هست و نسل جوان دل به سوي معنويت و حقيقت دارد، وجود دارد. رهايي از آنها هم وجود دارد. و اين چيزي است كه من و شما بايد به آن فكر كنيم.
يكي از مسئولان طراز اول كشور صهيونيستي غاصب اسرائيل، در سال گذشته توصيه اي به آمريكايي ها كرد. اين توصيه كاملاً در مطبوعات خارجي و اينترنت منعكس شد و امر پنهاني و مخفيانه اي نيست. توصيه وي به آمريكاييها اين بود كه بيهوده وقت خود را با عراق و كره شمالي و كشورهايي از اين قبيل تلف نكنيد. مسئله اصلي شما ايران است. اگر خاورميانه را مي خواهيد، وقتتان را مصروف عراق نكنيد، سراغ ايران برويد، كانون و سرچشمه آنجاست، اما ايران مثل عراق و كره شمالي و افغانستان نيست كه بتوان با حمله نظامي آن را تسخير كرد. نظام و حكومت اسلامي به مردم متكي است، مردم آن را حفظ كرده اند. بايد كاري كنيد كه مردم آن را رها كنند. راهش اين است كه مردم را با ترويج فرهنگ و ادبيات غربي و فرهنگ و تربيت آمريكايي، به واگرايي نسبت به دين و فرهنگ و سنت و تاريخشان سوق داد. وقتي مردم اين تعلقات را رها كردند، بعد از گذشت چند سال، بدون اين كه سرمايه اي صرف كنيد، با يك حمله و تحرك احياناً نظامي مختصر، مي توانيد اين مانع بزرگ، يعني نظام اسلامي را از سر راه برداريد.

پيش از اين در سال گذشته نيز، وقتي روستاها و شهرهاي افغانستان بر اثر موشكهاي آمريكايي ويران مي شدند و ملت مظلوم افغانستان زير بمباران آمريكايي ها دست و پا مي زدند، يك استراتژيست نظامي آمريكا گفت: اگر به جاي اين موشكها، براي جوان هاي افغان، لباس زير زنانه و وسايل شهوتراني و پوششهاي سبك غربي و آمريكايي بفرستيد، بدون صرف اين هزينه مي توانيد افغانستان را تصرف كنيد و خرج تسليحات در كيسه تان باقي مي ماند. به جاي بمب و موشك و راكت، سي دي هاي پورنوگرافي و منظره ها و ادبيات مهيج شهوت را ميان آنها ترويج كنيد. آن وقت كار بر شما آسان مي شود. . .
سياست امروز سياست اندلسي كردن ايران است. موضوعي كه من با شما در ميان مي گذارم شكل موعظه ندارد، بلكه موضوعي اساسي است كه با بهترين عناصر يك ملت - كه شما جوانان باشيد - در ميان گذاشته مي شود. . . نسل جوان كشور كه بيش از نيمي از ملت و جمعيت كشور است، بايد بداند در مقابل آرزوهاي بزرگ، آرمانهاي بلند و هدفهاي مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعي وجود دارد. روزگاري مسلمانان در جنوب اروپا و اسپانيا تا جنوب فرانسه، كشوري اسلامي به وجود آوردند. اين كشور مهد تمدن شد و علم در اروپا از همان تمدن اندلسي قرون اوليه اسلام شكوفا شد. شكوفايي علم در آن سرزمين داستانهايي دارد و خود غربيها نيز به آن معترف اند. البته اكنون سعي مي كنند اين ورق را از تاريخ علم حذف و نام مسلمان ها را بكلي پاك كنند، اما خود آنها، اين تاريخ را ثبت كرده اند، و البته در تواريخ ما هم ثبت شده است.
اروپايي ها وقتي خواستند اندلس را از مسلمان ها پس بگيرند، اقدامي بلند مدت كردند. آن روز صهيونيست ها نبودند، اما دشمنان اسلام و مراكز سياسي عليه اسلام فعال بودند. آنها به فاسد كردن جوان ها پرداختند و در اين راستا انگيزه هاي مختلف مسيحي، مذهبي يا سياسي داشتند. يكي از كارها اين بود كه تاكستان هايي را وقف كردند تا شراب آنها را به طور مجاني در اختيار جوان ها قرار دهند. جوان ها را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند، تا آنها را به شهوت آلوده كنند. گذشت زمان راههاي اصلي براي فاسد يا آباد كردن يك ملت را عوض نمي كند. امروز هم آنها همين كار را مي كنند.
آنها اهداف فرهنگي هم دارند. به فرهنگ اسلامي كينه مي ورزند و با آن عناد دارند.
فرهنگ اسلامي، آراي روشنفكران اروپا را به چالش كشيده و ليبرال دمكراسي را كه پرچم برافراشته غرب است، مورد ترديد قرار داده است. فرهنگ اسلامي روح استقلال طلبي و رشادت را در جامعه بزرگ و يك ميليارد و چند صد ميليوني مسلمانان، ترويج مي كند و اين امر در حساس ترين منطقه دنيا از لحاظ استراتژيك و منابع نفتي و زير زميني، شدت بيشتري دارد. فرهنگ اسلامي اين جامعه بزرگ را به فكر حيات مجدد خود انداخته است، بنابراين به آن كينه مي ورزند و قصد كوبيدن آن را دارند.
البته آنها در بلندگوها از بحث آزاد و گفتگو و دمكراسي سخن مي گويند، اما اين شعاري دروغين است. آنها اهل گفتگو، دمكراسي و بحث آزاد نيستند. در داخل ايران ، پلوراليسم، شكاكيت، شك در مسلّمات و اوليات اعتقادي، تسامح و تساهل را ترويج مي كنند، مي گويند از عقايدتان بگذريد و نسبت به آن تساهل و تسامح داشته باشيد، اما اين مربوط به داخل جامعه ايران و جوامع اسلامي است. وقتي بحث به جايي مي رسد كه خودشان آن را ارزش هاي آمريكايي و غربي خطاب مي كنند، ديگر جاي گفتگو نيست، مشابه سازي، يكسان سازي، جهاني سازي، اعتقادات مسلمي است كه دنيا بايد در مقابل آنها كوچك ترين اعتراضي نكند. (مقام معظم رهبري، 6 فروردين 1381)
بررسي سياست هاي اتخاذ شده از سوي دولت و متوليان فرهنگي كشور در دوره حاكميت اصلاح طلبان و نوع مواجهه آنها با اين استراتژي پيچيده، مستلزم شناخت دقيق خصلت هاي بينشي مجموعه كارگزاران و فضاي فكري حاكم بر دولت و مسئولين فرهنگي آن است. با نگاهي به فضاي كلي اين دوره و مشخصه هاي آن در حوزه فرهنگ و سياست، مي توان چشم انداز شفاف تري از وضعيت فرهنگي اين مقطع تاريخي و سياست هاي دولت و نقش آن در مهار يا تشديد بحران هاي فرهنگي كشور دست يافت .
دوره هشت ساله حاكميت اصلاح طلبان از مشخصه هاي مهمي برخوردار است. در اين دوره اتفاقات و رويدادهاي بسيار مهم در حوزه سياست خارجي و بين الملل به وقوع پيوست كه بايد در جاي خود مورد بحث قرار گيرد.
عرصه فرهنگ و سياست داخلي در اين دوره نيز، آكنده از اتفاقات تلخ و شيرين بود. به دليل ارتباط تنگاتنگ اين دو حوزه و رويكرد تعاملي آن دو با يكديگر، ناگزير به بررسي برجسته ترين مشخصه هاي اين دوره در حوزه هاي ياد شده هستيم. از اين منظر مهم ترين مشخصه هايي كه اين دوره را نسبت به دوره هاي قبل متمايز مي سازد، عبارتند از: توسيع بي سابقه فضاي سياسي كشور، گسترش فعاليت نهادهاي مدني، نظير احزاب و مطبوعات، يكجانبه نگري در مطالبات ملي، پرخاشگري و راديكاليزه شدن فضاي سياسي كشور، هنجار ستيزي و آنارشيسم فرهنگي و بالأخره ظهور پاره اي از بحران هاي زنجيره اي.
علي رغم شعار قانونگرايي كه آقاي خاتمي هم در انتخابات و هم بعد آن داده و بر آن اصرار داشتند ، اين مقوله هم در اثر ابزار انگاري در تصرف گروهي قرار گرفت كه با توجه به عقبه خود در حاكميت، براي هدم بنيان هاي ديني، انقلابي و فرهنگي همواره در پي يافتن فرصت ها بوده اند. زيرا جريان كلي قانونگرايي در اين دوره ، از سوي عناصري تدبير و هدايت مي شد كه قانونگرايي را نه به عنوان يك آرمان و نه به مثابه يك ابزار براي انتظام عقلايي امور جامعه، بلكه آنرا وسيله اي براي مقاصد و اهداف خويش مي خواستند و يا همچون اصحاب سبت با ابزار قانون، به جان قانون افتادند.
و ديديم كه در اثر آن، چه فتنه ها و آشوب ها در اين دوره به پا خواسته اند. چه رفتارهاي غيرقانوني كه با مهر قانون، امكان ظهور و بروز يافتند. چه قوانيني كه به اسم قانونگرايي نقض و شكسته شدند و در مقابل، نهادهاي قانوني مسئول، مثل قوه قضائيه، به دليل برخورد با عناصر قانون شكن و مطبوعات خاطي و متخلف، متهم به قانون شكني مي شدند. حافظان امنيت ملي به دليل عمل به اوّلي ترين وظايف خود كه برخورد با تحركات غيرقانوني و كنترل آشوب هاي خياباني است، به اسم قانون گرايي تحويل قانون گرديدند. اصل خدشه ناپذير نظارت استصوابي، غيرقانوني تلقي شده و شوراي نگهبان به قانون شكني متهم گرديد.

با اينكه عناصر افراطي دوم خردادي را مردم ترد كرده و اكنون در مصادر قدرت قرار ندارند ولي بر رسانه ها تسلط داشته و بعلت تجربه كافي در اين امر بااستفاده ابزاري از آن همان سياستهاي دوران اصلاحات را دنبال مي كنند . با كمي دقت در رفتار گروههاي فشار كه در رويكرد جديد به دنبال ائتلاف با گروههاي ديگر دوم خردادي بوده و حتي با ساده انگاري تلاش مي كنند تا بعضي از مسئولين نظام را با خود همراه كنند متوجه وابستگي و دلبستگي آنها به غرب مي شويم .

اينها هنوز به غرب و فرهنگ غرب دلبسته اند و ديديم كه در قضيه دانشگاه كلمبيا همان موضعي را گرفتند كه غربيها مي خواستند و در دانشگاه تهران ماهيت خود را بيشتر و بهتر نشان دادند . اينها ثمره تلاش روزافزون و چندين و چند ساله نظام سلطه هست كه با تهاجم به بنيانهاي فكري جامعه توانستند عده اي را از درون حاكميت با خود همراه كنند .
اگر به بيانات و هشدارهاي مقام معظم رهبري توجه كافي مي شد و مسئولين وقت دنبال كار را گرفته و در برابر تهاجم فرهنگي نظام سلطه جبهه قويي را ايجاد مي كردند ، امروز صداي استراتژيستهاي آمريكايي را از حلقوم گروهاي فشار مخالف دولت اسلامي نمي شنيديم .
مقام معظم رهبري چند سال پيش به مسئولين فرمودند كه امروز بهترين مبارزه با آمريكا خدمت به مردم هست ، همانكاري كه دولت اسلامي از ابتداي تشكيل بر آن همت گماشته و علي رغم كارشكني مخالفين و بدون توجه به جوسازي آنها اين هدف متعالي را سرلوحه همه سياستهاي خود قرار داده ولي گروههاي فشار با فريبكاري و با شعارهاي مردم فريب دولت منتخب مردم را به شدت زير حملات خود گرفته اند تا جايي كه بنظر مي رسد با وجود اينها ديگر نيازي به دشمن خارجي نداريم چرا كه اينان همان سياستهاي دشمن را مو به مو و با كمترين در داخل هزينه اجرا مي كنند . خدا كند كه از خواب غفلت بيدار شوند و دنيا و آخرت خود را به رضايت غربي هاي دغل كار نفروشند . انشاالله
اللهم عجل لوليك الفرج والعافيه والنصر / ياعلي

...............................................................................
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي



تاريخ : شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۸۷ | 18:25 | نویسنده : مرتضی |
گزارش مصور روزنامه جمهوري اسلامي از پارتي خياباني افراد لاابالي در تهران
نمايش ابتذال در خيابان ميرداماد به بهانه شام غريبان حسيني




بخش خبري : در شام غريبان اباعبدالله الحسين (ع ) كه ميليونها ايراني سياهپوش در ماتم سيدالشهدا(ع ) و مظلوميت حضرت زينب (س ) و اهل بيت امام حسين (ع ) و شهداي كربلا به سوگواري و عزاداري پرداختند , جمعي از دختران و پسران لاابالي در ميدان محسني و خيابان ميرداماد تهران تجمع كردند و با روشن كردن شمع , سوت و كف زده و هلهله سردادند.
در اين مراسم مبتذل كه شبيه يك پارتي بزرگ خياباني بود , دختران و زنان بدحجاب و بي حجاب با لباسهاي مستهجن و چسبان و روسري هاي توري و پسران لاابالي با تيپ هاي غربي در غروب عاشورا و شام غريبان حسيني به وقيح ترين وضع , اعتقادات و مقدسات مسلمانان را مورد تمسخر و توهين قرار دادند.
نيروي انتظامي به جاي برخورد با اين برنامه مختلط دختران و پسران معلوم الحال از ساعت 18 غروب روز عاشورا , خيابان ميرداماد از حدفاصل بزرگراه مدرس تا خيابان شريعتي و چهار خيابان ديگر منتهي به ميدان محسني را بسته بود. اين اقدام , زمينه را براي يكه تازي عده اي از اراذل و اوباش در اين منطقه فراهم ساخت .
حدود ساعت 19 قريب به 500 دختر و پسر كه در ميدان محسني تجمع كرده بودند , از طريق تلفن همراه با دوستان خود ارتباط برقرار كرده و به تدريج , بر شمار تجمع كنندگان افزوده شد.


دختران و پسران جوان بدون توجه به مراسمي كه در ضلع شرقي ميدان محسني از طرف گروهي با عنوان « هيات مكتب الشهدا » برگزار شده بود , در خيابان اطراف ميدان محسني به صورت جمع هاي سه , چهار نفري گردهم آمده و مشغول گفتگو كردن و خنديدن بودند.
جوانان لاابالي در سوپرماركتهاي خيابانهاي اطراف ميدان محسني خصوصا خيابان بهروز , همديگر را به نوشيدني , چيس , پفك و بستني دعوت مي كردند.
روسري برخي زنان و دختران آرايش كرده كه بعضا توري نازكي به صورت آزاد بر سر داشتند به دفعات مي افتاد و پس از گذشت دقايقي دوباره آنرا به سر مي گذاشتند. اكثر اين زنان از جمله زنان خياباني و مانكن ها بودند كه در پارتي و جمع هاي ناسالم به خودنمايي مي پردازند.
برخي پسران بلند گيسو نيز علنا و به صورت آشكار دختران را در آغوش گرفته و صحنه هاي زشت و غيراخلاقي به وجود آوردند.



موسيقي تند و محرك گروه نمايشي به بهانه اجراي تعزيه در ميدان محسني به حركت درآمد , بر تحرك پارتي خياباني دختران و پسران افزود. خصوصا حركت اين گروه در ميان جمعيت فشرده ميدان محسني وضعيت زننده اي از برخورد دختران و پسران به وجود آورد.
پس از اجراي اين نمايش چند دختر بي حجاب كه روسري هاي آنها افتاده بود , به خاطر اختلاف در مورد دوست پسر خود با هم درگير شدند كه با پا در مياني برخي پسران (!) اين درگيري خاتمه يافت .
حدود ساعت 21 سردار طلايي فرمانده نيروي انتظامي تهران در اين مراسم حاضر شد اما دختران و پسران لاابالي درحاليكه هلهله سر مي دادند با سوت و كف و شعار « طلايي دوستت داريم » به دنبال وي راه افتادند و دور ميدان محسني گشتند و او را هو كردند.
حدود ساعت 22 تعدادي از ماشين هاي نيروي انتظامي با استقرار در ميدان محسني , از طريق بلندگو خواستار ترك تجمع كنندگان در اين منطقه شدند. فرمانده ميدان از طريق بلندگو گفت : انشاالله عزاداريهايتان قبول باشد! عزاداري (!) خود را خراب نكنيد و متفرق شويد. وي در مورد اينكه به كدام عزاداري اشاره مي كند , توضيحي نداد.



تجمع كنندگان در پاسخ به هشدار نيروي انتظامي , هو كشيدند و همچنان ميدان محسني و خيابانهاي اطراف را مسدود نگه داشتند.
پس از اين هشدار حداقل صداي 20 ترقه در اين منطقه به گوش رسيد كه از اولين انفجار دختران و پسران درحاليكه با دستان خود آسمان را نشان مي دادند به بالا و پائين مي پريدند و هورا مي كشيدند.
تجمع كنندگان از صداهاي انفجار نارنجكهاي صوتي به شوق آمده و هيچ واكنشي نشان نمي دادند. پس از گذشت دقايقي همين افراد شلوغ مي كردند تا دوباره نارنجك صوتي منفجر شود.
سرانجام ساعت آخر يكشنبه به دليل بي تفاوتي نيروي انتظامي در توهين به اعتقادات مردم در شام غريبان حسيني , جمعي از جوانان متدين و حزب اللهي براساس تكليف شرعي , اين تجمع آلوده به فساد را جمع كردند و با محركان آن برخورد نمودند. متاسفانه برخي ماموران نيروي انتظامي به جاي برخورد با عناصر مزاحم و فرصت طلب كه باورهاي مردم را به مسخره گرفته و امنيت و آسايش مردم را سلب كرده بودند , چند نفر از اين جوانان متدين را بازداشت كردند , اما با وساطت مردم و خانواده ها و شهادت دادن آنها , آزاد شدند.


سپس از متفرق شدن تجمع كنندگان در ميدان محسني , دختران و پسران جوان در خيابانهاي اطراف و مناطق همجوار به عربده كشي پرداختند كه درگيريهاي پراكنده اي نيز در اين خيابانها رخ داد.
پس از اين مراسم , ترافيك سنگيني كه از غروب در اين منطقه به خاطر بستن طولاني حداقل شش خيابان به وجود آمده بود تا دقايقي از بامداد به طول انجاميد. اين ترافيك در روزهاي تعطيل و اين ساعت از شب بي سابقه بود.
در حاشيه ...
ميدان محسني سابقه بسيار بد و آلوده اي از مراسم روشن كردن شمع و تجمع دارد. سال گذشته در همين مكان دسته زنجيرزني دختران راه افتاد كه با اعتراضات گسترده اي مواجه شد . پس از حادثه 20 شهريور 1380 (11 سپتامبر آمريكا) نيز گروهي از همين تيپ دختران و پسران به دعوت حزب ايران پاك در ميدان محسني تجمع كرده و با روشن كردن شمع با آمريكائي ها همدردي نمودند!


در مراسم پريشب نيز دختران و پسران لاابالي درحاليكه قهقهه سر مي دادند به بهانه شام غريبان , شمع روشن كردند. عده اي از دختران به صورت زننده اي روي زمين ولو شده بودند و تعدادي ديگر از دختران و پسران در تاريكي اطراف ميدان و خيابانها در نور كم شمع , خلوت كرده بودند!
تعداد كمي خانواده نيز واقعا براي شركت در مراسم شام غريبان و روشن كردن شمع به ياد مظلوميت اهل بيت امام حسين (ع ) آمده بودند اما فضاي آلوده اين مكان و سواستفاده اين افراد بي بندوبار مانع عزاداري آنها شد.
تعدادي از همين جوانان لاابالي مي گفتند عزاداري واقعا بايد اينگونه باشد كه جوانان بيايند! عزاداري بايد شاد باشد!
مجري اين مراسم , متاسفانه يكي از بازيگران صدا و سيما بود و انتظامات آنرا جواناني با تيپ هاي غربي كه بي سيم و چفيه داشتند , عهده دار بودند!
در نزديكي اين مراسم , در حسينيه ارشاد نيز هاشم آغاجري كه به اتهام اهانت به پيامبر اسلام (ص ) و مقدسات اسلامي در همدان به اعدام محكوم شده بود به دعوت تندروهاي دفتر تحكيم وحدت پيرامون شخصيت حضرت زينب (س ) سخنراني كرد. در شبهاي قبل اين مراسم , حسن يوسفي اشكوري و محسن كديور سخنراني كردند.
پائين تر از حسينيه ارشاد حدود ساعت 24 تعدادي از دختران و پسران جوان در مقابل فرهنگسراي ارسباران (هنر) مشغول روشن كردن شمع بودند.
اين گونه اقدامات , بدعتهاي خطرناكي است كه در مراسم معنوي و اصيل عزاداري حسيني وارد شده كه متاسفانه متوليان فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و همچنين امنيت عمومي مردم نسبت به اين بدعتها راه بي تفاوتي برگزيده اند.
اين حادثه مصيبت بار و نمايش ابتذال كه متاسفانه در شام غريبان حسيني در ام القراي اسلامي رخ داد , نتيجه بي تدبيري نيروي انتظامي در برخورد با عناصر بي بندوبار و فاسد بود. سابقه ميدان محسني براي اينگونه مراسم روشن است چرا بايد اجازه داد اعتقادات و مقدسات مردم به استهزا و توهين گرفته شود و بعد براي برخورد با آن متوسل به ابزارهاي نظامي شد.
از مراسم مبتذل خيابان ميرداماد در شب شام غريبان , تعدادي عكاس و فيلمبرداري حرفه اي براي رسانه هاي غربي عكس و فيلم تهيه مي كردند. آنها رسما به زبان مي آوردند كه ما براي « دلار » كار مي كنيم .
در عصر عاشورا شبكه تلويزيوني « بي . بي . سي » به جاي پخش گزارشي از عزاداري حسيني به عنوان مهم ترين رويداد روزهاي اخير ايران , اقدام به پخش گزارشي درباره وضعيت همجنس بازان در ايران و تحت فشار قرار داشتن آنها كرد!



تاريخ : شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۸۷ | 18:15 | نویسنده : مرتضی |
پيام شهيدان
پاسدار شهيد ابوالفضل شفيعي : پروردگارا دوست دارم چون نامم ابوالفضل است همچون حضرت ابوالفضل العباس (س ) شهيد شوم




قسمتي از وصيتنامه شهيد
شهيد ابوالفضل شفيعي در سال 1341 در يك خانواده مذهبي در توابع شهرستان نائين متولد شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را با موفقيت به پايان رسانيده و در رشته پيراپزشكي قبول شد كه دانشگاه جبهه را برگزيده و به فرمان امام و رهبرش عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد و حدود دو سال حضور فعال در جبهه و يكبار مجروحيت , بالاخره در اسفند 1362 در عمليات خيبر به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
آن شهيد در وصيت نامه خود از معبود خويش چند مورد را درخواست كرده است كه خدايش به اجابت رسانيد :
.1 شهيد از خدا درخواست كرده بود كه همانند مولايش حضرت عباس (س ) به شهادت برسد كه با دست هايي از بدن جدا شده شهيد شد.
.2 همانند مولايش حسين بن علي (ع ) بدنش سالم برنگردد .
.3 شهيد از خدا خواسته بود كه برادرانش راهش را ادامه دهند كه در سال 1365 برادر ديگرش به نام رضا نيز در اين راه به فيض رفيع شهادت رسيد.
.4 آرزو داشت كه با لباس رزم و آرم مقدس سپاه دفن شود كه به آرزويش رسيد.
.5 در وصيت نامه از پدرش درخواست كرده بود وقتي خبر شهادتش را شنيد , دستان خود را جهت شكرگزاري به آسمان بلند كند كه پدر شهيد بدون آنكه از اين درخواست شهيد اطلاع داشته باشد , دستان خود را براي شكرگذاري به آسمان بلند كرد و از خدا درخواست كرد كه اين قرباني را بپذيرد.



تاريخ : شنبه بیست و پنجم آبان ۱۳۸۷ | 18:13 | نویسنده : مرتضی |

توصیه‌ای از آیة الله بهجت در باب

زیارت امام رضا علیه السلام


زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید:

زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند.

«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»

به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.

زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند.

بسیاری از حضرت رضا علیه السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد. چیزهای عجیبی را می‌دید.

ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله! به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا خواست او را شفا بدهد، شب حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود:

«غده خوب می‌شود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته خواهر جوابش را داده است.

همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه السلام بشمرید. حضرت علیه السلام می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه السلام به کسی فرمودند:

«از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!»

یکی از بزرگان می‌گوید، من به دو چیز امیدوارم اولاً قرآن را با کسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می‌خوانند که گویی شاهنامه می‌خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت.

ثانیاً در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کرده‌ام.

حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمة الله مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند:

«در روز عاشورا مقداری از گِلِ پیشانی عزاداری امام حسین علیه السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!

پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.

«در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.»

این جمله دو معنی دارد:

معنی اول این که حضرت رضا علیه السلام آن روز به کربلا رفته بودند.

معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آن جا آتش روشن کردند!

کسی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان- سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء- می‌باشد.

حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.

در همین حرم حضرت رضا علیه السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند.

روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت می‌باشد! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. زیارت نامه می‌خواندند. همین زیارت نامه معمولی را می‌خواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید حال آیا حضرت رضا علیه السلام وفات کرده است؟

حرف آخر این که: عمل کنیم به هر چه می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.

منبع: کتاب به سوی محبوب، و کتاب برگی از دفتر آفتاب. آیة الله بهجت


لینک مطالب مرتبط :

 - امام رضا علیه السلام و تربیت فرزند 

 - برخورد صریح امام رضا علیه السلام با سوءاستفاده از موقعیت خانوادگی 

 - برگی از سیره تربیتی و اخلاقی ثامن الحجج علیه السلام 

 - شرحی بر قصیده ابن حسام در منقبت امام رضا علیه السلام 

 - نیم نگاهی به زندگینامه امام رضا علیه السلام 



تاريخ : شنبه هجدهم آبان ۱۳۸۷ | 19:15 | نویسنده : مرتضی |

سیره اخلاقی امام رضا علیه اسلام

 اخلاق فردی 

 ادب 

 زهد 

 عبادت 

 سخاوت 

 صبر و مقاومت 

 اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام 

 رفتار امام رضا علیه السلام با خانواده 

 رفتار امام رضا علیه السلام با مردم 

  

اخلاق فردی: ادب 

اخلاق، یكی از عناصر مهم شخصیت انسان است، و كاشف كیفیت ذات، و درون اوست. امام رضا علیه‌السلام به اخلاق عالی و ممتاز، آراسته بودند، و بدین سبب دوستی عام و خاص را، به خود جلب كردند، همچنین انسانیت آن حضرت، یگانه و بی‌مانند بود، و در حقیقت تجلی روح نبوت، و مصداق رسالتی بود كه خود آن حضرت، یكی از نگهبانان و امانت‌داران و وارثان اسرار آن به شمار می‌رفت. از ابراهیم بن عباس صولی (1) نقل شده، كه گفته است:

من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم در سخن گفتن، با كسی درشتی كنند.

من ابوالحسن الرضا علیه السلام را هرگز ندیدم سخن كسی را پیش از فراغ از آن، قطع كند.

هرگز درخواست كسی را ،كه  قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمودند.

هرگز پاهای خود را، جلو همنشین، دراز نمی‌كردند.

هرگز در برابر همنشین تكیه نمی‌كردند.

هرگز او را ندیدم،كه غلامان و بردگان خود را بد گویند.

هرگز او را ندیدم، كه آب دهان بیندازند.

هرگز او را ندیدم، كه قهقهه بزند، بلكه خنده‌اش تبسم بود.

 تا آنجاكه می‌گوید: هر كه بگوید در فضلیت، كسی را مانند او دیده، از او باور نكنید.(2)

نقل شده زمانی كه امام رضا علیه السلام مجبور به پذیرفتن ولایت عهدی شدند، چون روز عید فرا رسید مامون برای خواندن نماز از امام علیه السلام دعوت به عمل آورده ایشان با ساده‌ترین پوشش و با لباسی كه مخصوص نماز عید بود حاضر شدند، این لباس عبارت بود از دو قطیفه روی لباس و عمامه سفیدی از كتان كه به سربسته بود  كه یك طرف آن را به سینه و طرف دیگرش را میان دو شانه انداخته بودند عصایی به دست داشتند، در حالی كه كفش برپا نداشتند چون همراهان ایشان این وضعیت را دیدند آنان هم چون امام راه افتادند.

  

زهدامام علی بن موسی الرضا علیه السلام جامع تمام فضائل بودند، به طوری كه تمام صفات عالی در ایشان جمع شده بود. خصایص شریف امام رضا علیه السلام قسمتی از صفات جدش، بزرگترین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود كه از میان پیامبران ممتاز بودند. ایشان درباره زهد به نقل از پدرانشان می‌فرمودند زاهد آن است كه حلال دنیا را از ترس حساب و كتاب و حرام دنیا را از ترس عقاب ترك می‌كند.(3)

محمد بن عباد (4) درباره رفتار زاهدانه آن حضرت می‌گوید: پوشش ابوالحسن علیه السلام در طول تابستان همواره یك بوریا بود. ایشان در طول زمستان با همه عظمت و وقاری كه داشتند پوششی ساده داشتند و به دور از هر گونه علامت‌گذاری و یا این كه رنگ مخصوصی داشته باشد همیشه لباس زبر به تن می‌كردند مگر آن كه می‌خواستند پیش مردم و به دیدن آنها بروند كه در آن وقت بهترین لباس خود را می‌پوشیدند.(5)

امام می‌فرمودند: لباس مظهر خارجی انسان است نمی‌توان نسبت به آن بی‌توجه بود حرمت مومن ایجاب می‌كند كه انسان در ملاقات با او، شئون خود و وی را رعایت كند و مقید باشد كه پاكیزه و خوش لباس باشد.(6)

از دلائلی كه امام رضا علیه السلام نزد مردم، لباس خوب می‌پوشیدند این بود كه اگر ظاهر انسان تمیز و پاكیزه باشد، دیگران از دیدن این فرد لذت می‌برند و تحت تاثیر وی قرار می‌گیرند. هم چنان كه از دیدن یك انسان كثیف و آلوده حالشان دگرگون می‌شود، ایشان لباس زیبا و پاكیزه می‌پوشیدند تا مردم با دیدن ایشان درس نظم و پاكیزگی را در كنار ساده زیستی بیاموزند و از طرفی نشان دهند كه مومن از مال حلال در حدّ شأنش می‌تواند از امكانات این دنیا استفاده كند. همچنین نقل شده: در محیط خانه امام رضا علیه‌‌السلام آثاری از زندگی اشرافی وجود نداشت از زیور و زینت استفاده نمی‌كردند، مگر این كه خود را به عود هندی خام بخور می‌دادند.

گوشه‌گیری از دنیا و ساده زیستی برجسته‌ترین صفات امام رضا علیه السلام بود. تمام راویان متفق القولند كه وقتی آن حضرت ولیعهد مامون شدند هیچ توجهی به جنبه قدرت و عظمت آن نداشتند. نقل شده زمانی كه امام رضا علیه السلام مجبور به پذیرفتن ولایت عهدی شدند، چون روز عید فرا رسید مامون برای خواندن نماز از امام علیه السلام دعوت به عمل آورده ایشان با ساده‌ترین پوشش و با لباسی كه مخصوص نماز عید بود حاضر شدند، این لباس عبارت بود از دو قطیفه روی لباس و عمامه سفیدی از كتان كه به سربسته بود  كه یك طرف آن را به سینه و طرف دیگرش را میان دو شانه انداخته بودند عصایی به دست داشتند، در حالی كه كفش برپا نداشتند چون همراهان ایشان این وضعیت را دیدند آنان هم چون امام راه افتادند.(7)

نمونه دیگری از اخلاق امام رضا علیه السلام این بود كه در دوران ولایت عهدی وتصدی بالاترین مقام در دولت اسلامی به هیچ یك از غلامانشان دستور نمی دادند كه كارهای ایشان راانجام دهند.

روایت شده كه وقتی ایشان به حمام نیاز داشتند از این كه به كسی دستور بدهند حمام را برای ایشان آماده كنند، تنفر داشتند و خود كارهای شخصی خویش را انجام می‌دادند. همچنین ایشان جهت همدردی با مردم به حمام عمومی شهر می‌رفتند و از نزدیك با مردم معاشرت داشتند.(8)

  

عبادت عبادت، فروتنی در مقابل خداوند است. انسان كامل به هر اندازه به خدا نزدیك‌تر باشد به همان اندازه خشوع و بندگی‌اش در مقابل خدا بیشتر می‌گردد، چنین كسانی هدفشان در عبادت فقط سپاس نعمت‌های خداوند و نظرشان به قرب پیشگاه ابدیت می‌باشد این بزرگترین امتیازات مردان الهی در ارتباط با خداست، محور اصلی زندگی آنها خدای تعالی و عشق به خداست، شدت توجه به خدا موجب شده بود كه آنها لحظه‌ای از حق غافل نشوند‌، به طوری كه اگر گاهی حالت غفلت در خواب یا بیداری به آنها دست می‌داد آن را برای خود گناه به حساب می‌آوردند.(9)

از دیگر ویژگی‌های آن حضرت این بود كه هر دعایی را كه شروع می‌كردند صلوات بر محمد و آل او می‌فرستادند در نماز یا غیر نماز بسیار صلوات می‌فرستادند، شب‌ها موقعی كه می‌خواستند بخوابند قرآن تلاوت می‌كردند، موقعی كه به آیه‌ای می‌رسیدند كه در آن از بهشت و دوزخ سخن می‌گفتند گریه می‌كردند و می‌فرمودند: «پناه می‌برم به خدا از آتش دوزخ»، آن حضرت هر سه روز یك بار تمام قرآن را تلاوت می‌كردند.

به همین دلیل همواره آنان را می‌بینیم كه در وادی شكر الهی اظهار عجز می‌كنند و با این همه از خوف الهی لابه می‌كنند و این نشان دهنده تواضع و فروتنی آنها در مقابل ذات احدیت است.

پرهیزگاری و تقوای امام رضا علیه السلام طوری بود كه نه تنها مردم، بلكه دشمنان نیز به آن اعتراف می‌كردند، ایشان همه فكر و اندیشه‌شان، حفظ دین خدا و اجرای وظایف الهی بود و نجات خود و مردم را در تقوا، پرهیزگاری و عبادت كردن می‌دانستند. چیزهایی كه در دنیا وجود داشت، سبب نشد كه ایشان از وظیفه خود دور بیفتد، ایشان به دنیا علاقه نداشتند و نسبت به آن بی‌رغبت بودند، زهد و عبادتشان بی‌نظیر بود، همیشه سعی داشتند مردم را به تقوا و عبادت و پرستش خداوند دعوت نمایند (10) چنان كه به برادرشان زید فرمودند: «ای زید از خدا بترس، آن چه كه ما به آن رسیده‌ایم به وسیله همین تقواست هر كس كه تقوا داشته باشد و خدا را مراقب خود نداند از ما نیست و ما از او نیستیم.»(11)

منابع تاریخی، امام رضا علیه اسلام را پرهیزگاری می‌دانند كه مكرر به زیارت خانه خدا و انجام مناسك حج و عمره می‌رفتند، ایشان به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله علاقه فراوانی داشتند، بالای قبر پیامبر صلی الله علیه و آله می‌رفتند و خودشان را به قبر شریف می‌چسبانیدند، در كنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله شش یا هشت ركعت نماز می‌خواندند در ركوع یا سجده سبحان الله سه بار یا بیشتر می‌گفتند، زمانی كه نمازشان تمام می‌شد به سجده می‌رفتند آن قدر سجده را طولانی می‌كردند كه عرق ایشان روی ریگ‌های مسجد می‌ریخت، صورت مباركشان را روی زمین یا خاك مسجد می‌گذاشتند، دائماً در حال عبادت بودند و به عبادت عشق می‌ورزیدند و برای عبادت خداوند انواع رنج‌ها را تحمل می‌كردند.(12)

امام رضا علیه السلام همچون پدر و اجداد پاكشان همواره قبل از هر چیز بنده خالص خداوند بودند، و همه چیز را در بندگی خدا دنبال می‌كردند در پرتو همین بندگی بود كه به ارزش‌های والای انسانی و مقام‌های بلند معنوی دست یافتند. عبادت، راز و نیاز، مناجات و سجده‌های طولانی‌شان نشان می‌دهد كه ایشان دلداده خداست رابطه تنگاتنگ عاشقانه با ذات پاك خداوند داشتند. یكی از همراهان این بزرگوار در سفر خراسان می‌گوید: به روستایی رسیدیم، آن حضرت به نماز ایستادند، و سجده‌های طولانی به جای آوردند، او می‌گوید: شنیدم  امام در سجده می‌گفتند:

«خدایا اگر تو را اطاعت كنم حمد و سپاس مخصوص تو است و اگر نافرمانی كنم حجت و عذری برایم نخواهد بود، من و دیگران در احساس تو شریكی نداریم اگر نیكی به من رسد از جانب تو است. ای خدای بزرگوار! مردان و زنان با ایمان را در مشرق و مغرب در هر كجا هستند بیامرز.»(13)

با توجه به مضمون دعاهای ائمه می‌بینیم دعای امامان ابتدا برای دیگران به خصوص مومنان بود بعداً برای خودشان دعا می‌كردند این نشان‌دهنده آن است كه آنها چقدر به فكر دیگران بودند و در حق مردم مهربانی می‌كردند.

كسی را با تقواتر نسبت به خدای متعال مثل او ندیده بودم، ذكر خدا همیشه بر لبانشان جاری بود، همیشه خداترس و پارسا بود، موقعی كه وقت نماز می‌شد در سجده‌گاه خود می‌نشست و سبحان الله، لااله الا الله و ذكرهای دیگر می‌گفتند و بعد از نماز اطرافیان را نصیحت می‌كردند.

در مورد امام رضا علیه السلام باید گفت ایشان، اسوه كامل عبودیت بودند و در این راه به حدی رسیده بودند كه ایشان را عاشق عبادت می‌دانستند. آن حضرت بسیاری از روزها را روزه داشتند و بسیاری از شب‌ها بیدار بودند. به طوری كه در زمان ایشان و نه بعد از آن، كسی به این درجه نرسید حتی زاهدترین افراد.

نكته مهم دیگر این كه امام رضا علیه السلام بسیاری از اوقات شبانه روز به درس و بحث مشغول بودند، فقه و علوم محمدی را به شاگردانشان درس می‌دادند زیرا ایشان درس را نمونه‌ای از ذكر و عبادت می‌دانستند و زمانی كه از درس دادن فارغ می‌شدند به ذكر گفتن خدا می‌پرداختند.(14)

اباصلت می‌گوید: من در سرخس به خانه‌ای كه حضرت را تحت نظر گرفته بودند رفتم، از نگهبان اجازه گرفتم او گفت: حالا موقع رسیدن به حضور ایشان نیست. گفتم: چرا؟ گفت: امام (علیه السلام) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز می‌خواند و از نماز، یك ساعت پیش از ظهر و نزدیك غروب فارغ می‌شوند و همه اوقاتشان در جای نماز نشسته و مشغول مناجات خدا می‌شود. اباصلت به نگهبان می‌گوید در همین موقع اجازه بگیر. اتفاقا اجازه گرفتند من در همان حال كه ایشان انتظار نماز را داشتند به حضورش شرفیاب شدم.(15)

اهمیت امام به نماز در سیره عملی ایشان كاملا مشهود است. نقل شده است روزی ایشان با بزرگان ادیان مختلف مناظره داشتند و سخنان زیادی بین امام (علیه السلام) و حاضران رد و بدل می‌شد، جمعیت زیادی در آن مجلس حاضر بودند. زمانی كه ظهر شد امام فرمودند: وقت نماز است. یكی از حاضران كه عمران نام داشت گفت: سرورم سخنانمان را قطع نكن كه دلم آزرده می‌شود شاید اگر سخنانتان را ادامه دهی مسلمان شوم . ایشان فرمودند نماز می‌خوانیم و برمی‌گردیم امام برخاستند و نماز خواندند. (16)

از دیگر ویژگی‌های آن حضرت این بود كه هر دعایی را كه شروع می‌كردند صلوات بر محمد و آل او می‌فرستادند در نماز یا غیر نماز بسیار صلوات می‌فرستادند، شبها موقعی كه می‌خواستند بخوابند قرآن تلاوت می‌كردند، موقعی كه به آیه‌ای می‌رسیدند كه در آن از بهشت و دوزخ سخن می‌گفتند گریه می‌كردند و می‌فرمودند: «پناه می‌برم به خدا از آتش دوزخ»، آن حضرت هر سه روز یك بار تمام قرآن را تلاوت می‌كردند و می‌فرمودند:

«اگر خواسته باشم قرآن را در كمتر از سه روز تمام كنم می‌توانم ولی هیچ آیه را نخواندم مگر این كه در معنی آن آیه فكر كنم، و درباره این كه آن آیه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده، از این رو هر سه روز قرآن را تلاوت می‌كنم.»(17)

ایشان هر دعایی كه می‌كردند خیلی زود به اجابت می‌رسید، نقل شده كه به مأمون خبر داده بودند كه امام رضا علیه السلام مجالس علمی مربوط به دین و مذهب تشكیل داده‌اند و این كار باعث شده مردم به مقام علمی ایشان پی ببرند. مامون فردی را مامور كرد كه نگذارد مردم در این مجالس شركت كنند، امام را نزد خود خواند و نسبت به ایشان بی‌احترامی و پرخاشگری كرد. ایشان از نزد مامون با ناراحتی بیرون آمدند و در حالی كه لب‌های خود را تكان می‌دادند و می‌گفتند: به خدا سوگند او را نفرین می‌كنم كه یاری خداوند از او برداشته شود. موقعی كه به خانه رسیدند دو ركعت نماز به جا آوردند. اباصلت می‌گوید: امام هنوز نمازشان را تمام نكرده بودند كه زلزله‌ای در شهر اتفاق افتاد، فریادهای زیادی شنیده می‌شد و گرد و غبار زیادی از زمین بلند شد. اباصلت اضافه كرد من از جایم حركت نكردم تا امام (علیه السلام) سلام نماز را گفتند. بعد از آن بالای پشت‌بام رفتم و بیرون را نگاه كردم و جز سرهای شكسته چیزی ندیدم بعد از مدتی مأمون و لشكرش در حالی كه سرشان شكسته بود را دیدم كه با كمال خفت و خواری از شهر بیرون شدند.(18)

از اباصلت هروی نقل شده است كه روزی امام در منزل خود نشسته بودند، فرستاده هارون الرشید وارد شد و به ایشان چنین گفت: خلیفه شما را به حضور می‌طلبد. امام رضا علیه السلام برخاستند و

فرمودند: ای اباصلت او مرا جز برای امر ناگواری احضار نكرده است ولی به خدا سوگند نخواهد توانست آنچه را ناپسند می‌دارم در حق من انجام دهد زیرا دعای جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله را همراه خود دارم كه موجب حفظ جان من خواهد شد. ایشان وارد قصر هارون الرشید می‌شوند چون نگاه حضرت به هارون افتاد همان دعا را خواندند و در مقابل او ایستادند. هارون الرشید به امام چنین گفت: ای ابوالحسن، دستور داده‌ایم یكصد هزار درهم به شما بپردازند تا شما نیازهای خانواده خود را برآورده كنید. چون علی ابن موسی علیه السلام از آن مجلس بیرون رفتند هارون چنین گفت: من خواهان چیز دیگری بودم و پروردگار چیز دیگری اراده كرد و آن چه خدا بخواهد همان شود.(19)

فردی به نام رجاء بن ابی ضحاك (20) در مورد عبادت و مناجات امام رضا علیه السلام چنین می‌گوید: مامون مرا نزد امام علیه السلام به مدینه فرستاد كه ایشان را از مدینه به خراسان نزد وی ببرد، مامون سفارش كرده بود كه مواظب امام باشد. مسیر راه بصره، اهواز، فارس، خراسان بود و خیلی سفارش شده بودند كه شبانه روز از ایشان جدا نشوند وی می‌گوید من همیشه كنار امام بودم و كسی را با تقواتر نسبت به خدای متعال مثل او ندیده بودم، ذكر خدا همیشه بر لبانشان جاری بود، همیشه خداترس و پارسا بود، موقعی كه وقت نماز می‌شد در سجده‌گاه خود می‌نشست و سبحان الله، لااله الا الله و ذكرهای دیگر می‌گفتند و بعد از نماز اطرافیان را نصیحت می‌كردند. (21) رجاء ابن ابی ضحاك اضافه می‌كند وقتی ایشان را نزد مامون بردم از من درباره احوالات امام پرسید من آنچه را دیده بودم برای او گفتم از رفتار و اعمال ایشان، رفتن و ماندن‌شان، همه آنچه كه اتفاق افتاده بود. مامون گفت: ای پسر ضحاك این مرد بهترین خلق خدا روی زمین است، از همه‌ی مردم دانشش و عبادتش بیشتر می‌باشد آنچه كه از ایشان دیدی نزد كس دیگر نگو تا بزرگواری او بر كسی آشكار نشود مگر از زبان خود من.(22)

  

سخاوت

از اصول اخلاقی كه در زندگی همه‌ی امامان فراوان دیده شده است جود و سخاوت است. سخاوت در مقابل بخل قرار دارد، یعنی انسان از امكانات مادی و معنوی كه در اختیارش وجود دارد فقط خودش استفاده نكند بلكه با بخشش به دیگران قسمتی از مشكلات آنها را حل كند و دیگران را از نعمت‌هایی كه خداوند به او داده، چه نعمت مادی و چه نعمت‌های معنوی مانند علم برخوردار كند.(23)

سخاوت از «سخاء» گرفته شده است و «سخا النار و یسخوها»، یعنی این كه اگر خاكستر آتش را از آتش پاك كنیم، بهتر می‌سوزد و روشنایی‌اش بیشتر می‌شود،‌ بنابراین تعریف سخاوت كه از همین ریشه است موجب روشنایی و گرم كردن كانون خانواده‌های بینوایان می‌شود.(24)

شاید بهترین تعریف درباره سخاوت بیان امام رضا علیه السلام باشد كه فرمودند:

«السخی یاكل من طعام الناس لیاكلوا من طعامه و البخیل لایاكل من طعام الناس لئلا یاكلوا من طعامه»؛  انسان سخاوتمند از غذای دیگران می‌خورد تا از غذای او بخورند، ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمی‌خورد تا از غذای او نخورند.»(25)

 در بررسی سیره امام رضا علیه السلام ویژگی بذل و بخشش بسیار به چشم می‌خورد. ایشان بسیار صدقه پنهانی می‌دادند و اموال خویش را بین نیازمندان تقسیم می‌نمودند. روایت شده كه ایشان یك سال تمام ثروت خود را در روز عرفه بین نیازمندان تقسیم كردند. فردی به ایشان گفت: این گونه بخشش، ضرر است. حضرت فرمودند: این گونه بخشش ضرر و زیان نیست بلكه غنیمت است، هرگز چیزی را كه به وسیله آن طلب اجر و كرامت می‌كنید، غرامت و ضرر به شما نیاور.(26)

گزارش شده هر وقت سفره غذا را برای امام پهن می‌كردند كاسه‌ای نزدیك ایشان قرار می‌دادند، ایشان از هر نوع غذا مقداری را برمی‌داشتند و در آن كاسه می‌ریختند و دستور می‌دادند آن را بین فقرا تقسیم كنند. بعداً می‌فرمودند:

"فلا اقتحم العقبه(27)؛ باز هم به عقبه تكلیف تن در نداد ."

و می‌فرمودند: خداوند می‌داند كه همه مردم قدرت این را ندارند كه بنده آزاد كنند برای آنها راه دیگری قرار داده، و آن غذا دادن به فقرا است.(28)

شیوه امام علیه السلام در بخشش طوری بود كه حتی كسی كه مورد جود امام رضا علیه السلام قرار می‌گرفت، ذره‌ای احساس شرمندگی نكند. نقل شده كه ایشان در مجلسی با یاران خود مشغول صحبت كردن بودند، جمعیت زیادی در آن مجلس حضور داشتند كه ناگهان مردی بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و به حضرت سلام كرد و گفت: من مردی از دوستان پدران و نیاكان شما هستم. از حج برمی‌گشتم كه خرجی خود را گم كردم، ‌اگر شما به من كمك نمائید تا به وطنم برسم پولی كه شما به من می‌دهی، از طرفتان صدقه خواهم داد. حضرت فرمودند: بنشین. بعد از مدتی كه جمعیت پراكنده شدند و جز عده‌ی كمی باقی نماندند امام به اتاقشان می‌روند و بعد از مدت كمی بازگشتند و دستشان را از بالای در بیرون آوردند و پرسیدند آن مرد كجاست؟ مرد جواب داد من در حضور شما هستم. ایشان فرمودند: این دویست اشرفی را بگیر و خرج كن، لزومی ندارد كه از طرف من صدقه بدهی از نزد من خارج شو تا ترا نبینم و تو نیز مرا نبینی. بعد از رفتن آن مرد، فردی كه در آنجا حضور داشت به امام رضا علیه السلام عرض كرد: شما نسبت به این شخص احسان و بخشش نمودید. علت این كه فرمودید تا شما او را نبینید و او شما را نبیند چیست؟ ایشان فرمودند: از ترس این كه مبادا شرمندگی در صورت او ببینم آیا از رسول خدا صلی الله علیه و آله) شنیده‌اید كه فرمودند: حسنه مخفیانه با هزار حج برابر است.(29) این عمل امام (علیه السلام) ما را متوجه مطلبی می‌كند و آن این كه اگر انسان وقتی چیزی به بینوایی یا سائلی می‌دهد بخشش نیست بلكه شكر نعمتی است كه خداوند به او داده است. انسان تا موقعی كه حقوق واجبش را نپرداخته در خطر  بزرگی قرار دارد بخشش امام به خاطر دوستی كردن با دیگران نیست بلكه به خاطر شكر كردن نعمت‌های خداوند است كه به ایشان داده است.

همچنین نقل شده است شخصی به حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام گفت: به قدر جوانمردی خودتان به من عطا و بخشش كنید. ایشان فرمودند: این اندازه برای من مقدور نخواهد شد. او گفت: پس به اندازه مروت من عطا كن. حضرت فرمودند: این مقدار ممكن می‌شود پس از این جریان به غلام خودشان دستور دادند تا مبلغ 200 اشرفی به او بدهند.(30)

علاوه بر نیازمندان، سخاوت امام رضا علیه السلام شامل حال شاعران و دوستداران تواضع امام رضا چنان زیاد بود كه زمانی كه برای آن حضرت غذا می‌آوردند.

ایشان غلامان و خادمان و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره می‌نشاندند و با آنها غذا می‌خوردند. همچنین نقل شده زمانی كه آن حضرت تنها می‌شدند همه خادمان و غلامان خوشان را از كوچك و بزرگ جمع می‌كردند و با آنان سخن می‌گفتند و با آنها انس می‌گرفتند به طوری كه غلامان آن حضرت هیچ ترسی از ارباب و مولای خود نداشتند.(31)

تواضع امام به اندازه‌ای بود كه بعضی مواقع مردم ایشان را نمی‌شناختند و از افراد معمولی تمییز نمی‌دادند. نقل شده است كه روزی ایشان وارد حمامی می‌شوند مردی آن جا بود كه ایشان را نمی‌شناخت به امام می‌گوید بیا مرا مشت و مال بده. حضرت شروع به مالیدن دست و پای او كردند زمانی كه ایشان را شناخت عذر خواهی كرد ولی امام او را دلداری دادند.(32)

ادب و تواضع امام رضا علیه السلام نسبت به دیگران به اندازه‌ای بود كه اگر فردی بر امام وارد می‌شد ایشان به خاطر احترام گذاشتن به آن فرد از جایشان برمی‌خاستند و او را در مناسبت‌ترین مكان‌ها جا می‌دادند.(33)

در روزی كه ایشان مسموم شدند و در آن روز به شهادت رسیدند بعد از این كه نماز ظهر را خواندند به فردی كه نزدیكشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده كاركنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خورده‌اند؟ آن فرد جواب داد: آقای من  در چنین وضعیتی كسی می‌تواند غذا بخورد؟ در این لحظه كه امام علیه السلام متوجه می‌شوند كسی غذا نخورده، می‌نشینند و دستور آوردن سفره‌ای را می‌دهند همه را سر سفره دعوت می‌كنند و آنها را یكی یكی مورد محبت قرار می‌دهند.

  

صبر و مقاومت

یكی از اصول مشترك در زندگانی امامان كه همواره در زندگی آنها مشاهده گردیده صبر و مقاومت است. این بزرگواران الگوی بزرگ صبر و قهرمان مقاومت بودند.

در بررسی زندگی امام رضا علیه السلام می‌بینیم كه ایشان نیز همچون دیگر امامان نمونه كامل این صفت اخلاقی بودند. شاید بتوان از موقعیت‌های دشواری كه ایشان با آن رو به رو شدند زمانی كه مأمون این بزرگوار را به خراسان دعوت كرد نام برد.

ایشان برای وداع خانه خدا به مكه رفتند لحظه جدایی آن حضرت از فرزندش ابی جعفر محمد بن علی جواد (علیه السلام) بود كه ایشان با دلی استوار و مطمئن به قضا و قدر الهی این مصیبت را تحمل كردند شكیبایی و بردباری آن حضرت در دوره خلافت مامون در برابر سیاست‌ها مرموز و پشت پرده او به ویژه جریان ولایتعهدی درجه صبر و تحمل آن حضرت را برای ما آشكار می‌كند.(34)

امام رضا علیه السلام در دوران زندگی‌شان و زندانی بودن پدر بزرگوارشان مكرر سعه صدر از خود نشان می‌دادند و مراقب اهل و عیال پدر ارجمندشان بودند. ایشان اهل حلم و شكیبایی بودند. در برابر افرادی كه با ایشان ستیزه و نزاع داشتند حلم و صبر می‌ورزیدند. در برابر دهن كجی‌های دیگران سعی می‌كردند سكوت كنند. افرادی بودند كه نسبت به ایشان بی‌احترامی می‌كردند. اما این بزرگوار در برابر آنها خاموشی را انتخاب می‌كردند.(35)

  

اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام:

بهترین تعریف درباره سخاوت، بیان امام رضا علیه السلام است كه فرمودند:"انسان سخاوتمند از غذای دیگران می‌خورد تا از غذای او بخورند، ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمی‌خورد تا از غذای او نخورند."

  

رفتار امام رضا علیه السلام با خانواده

سراسر مدت سی و پنج سال امامت امام موسی كاظم علیه السلام با حوادث و فراز و نشیب‌های سیاسی آمیخته بود. بیشتر زندگانی ایشان در زندان‌های هارون الرشید سپری شد. امام رضا علیه السلام در تمامی مدتی كه امام كاظم علیه السلام زندانی بودند دستیار و پشتوانه استوار پدر در حوادث سیاسی فرهنگی بودند. شریك غم‌ها و رنج‌های پدرشان بودند هرگز در برابر قدرت‌طلبان هوس باز، خودشان را تسلیم نكردند. ایشان  راه پدر را ادامه دادند و مردم را به شدت از یاری رساندن و كمك به خلفای طاغوتی دور می‌كردند. چون امام كاظم علیه السلام بیشتر عمر شریف‌شان در زندان‌ها سپری شد، امام رضا علیه‌السلام به عنوان فرزند ارشد مسئول نگهداری خانواده ایشان بودند، ایشان در این مدت طوری از خانواده‌شان مراقبت كردند، كه اجازه ندادند كسی به آنها بی‌احترامی كند، نهایت احترام را به آنها می‌گذاشتند و خطرات دشمنان را از آنان دور می‌كردند.

علاقه حضرت به خانواده‌شان در محبتی كه به امام جواد علیه السلام داشتند نیز قابل ملاحظه است. قبل از تولد امام جواد علیه السلام فردی به امام رضا علیه السلام می‌گوید شما كودكان را دوست دارید پس از خداوند بخواهید كه پسری به شما عطا كند. حضرت فرمودند: خداوند پسری به من خواهد داد كه  وارث من می‌شود هنگامی كه اباجعفر علیه السلام متولد شدند، حضرت در طول شب گهواره ایشان را حركت می‌دادند و با او بازی می‌كردند. امام فرزندشان را آن قدر دوست می‌داشتند كه شب را نمی‌خوابیدند و گهواره امام جواد علیه السلام را حركت می‌دادند. به ایشان عرض شد آیا مردم با پسرانشان چنین رفتار می‌كنند؟ حضرت فرمودند: این پسر مانند عامه مردم نیست به دنیا آمدن و رشد نمودن او مانند ولادت پدران پاكش است.(36)

رفتار امام با فرزندشان امام جواد علیه السلام آن قدر محبت آمیز و توام با احترام بود كه ایشان را به نام صدا نمی‌زدند بلكه بیشتر با كنیه مورد خطاب قرارش می‌دادند. به عنوان مثال می‌فرمودند: «ابوجعفر برای من نوشته است و من برای ابوجعفر نوشتم.»(37) به این ترتیب می‌خواست ایشان را احترام و تمجید كنند.

نمونه دیگر علاقه و وابستگی امام رضا علیه السلام، محبتی بود كه به حضرت معصومه علیه السلام  داشتند.

  

رفتار امام رضا علیه السلام با مردم

امامان با مردم نشست و برخاست داشتند و در تعاملات اجتماعی به نیكوترین صورت با آنان برخورد می‌نمودند. این سیره چنان نیكو بود كه با الگو قرار دادن آنان ما می‌توانیم روش صحیح برخورد اسلامی با افراد گوناگون را بیاموزیم.

با بررسی آِیات در می‌یابیم برخورد با انسان‌های مختلف باید هماهنگ و متناسب با روحیه آنها باشد خداوند عزوجل در قرآن فرموده است:

"محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الكفار رحماء بینهم"(38)؛ محمد فرستاده خداست و كسانی كه با او هستند در برابر كفار سخت و شدید و در میان خود مهربانند.

در آیه دیگری چنین فرموده:

"یا ایها النبی جاهد الكفار و المنافقین و اغلظ علیهم"(39)؛ ای پیامبر با كافران و مجاهدان جهاد كن و بر آنها سخت بگیر.

از این آیات چنین نتیجه‌گیری می‌شود كه برخورد قرآن و اسلام با انسان‌های مختلف فرق می‌كند. در بعضی جاها دستور به برخورد نیك و پر محبت می‌دهد، «با مردم سخن نیك بگویید»(40)  و در جای دیگر دستور به برخورد میانه می‌دهد: «محمد فرستاده خداست و كسانی كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.»(41)

امام رضا علیه السلام به عنوان اسوه كانون مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بود. در زیارت آمده است: السلام علی الامام الرئوف؛ (سلام بر امام و پیشوای با رافت و مهربان) این لقبی است كه از طرف خداوند به ایشان داده شده است. ایشان بیشترین محبت و مهربانی را نسبت به مردم و اهل خانه و خدمت گزارانشان داشتند. در روزی كه ایشان مسموم شدند و در آن روز به شهادت رسیدند بعد از این كه نماز ظهر را خواندند به فردی كه نزدیكشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده كاركنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خورده‌اند؟ آن فرد جواب داد: آقای من  در چنین وضعیتی كسی می‌تواند غذا بخورد؟ در این لحظه كه امام علیه السلام متوجه می‌شوند كسی غذا نخورده، می‌نشینند و دستور آوردن سفره‌ای را می‌دهند همه را سر سفره دعوت می‌كنند و آنها را یكی یكی مورد محبت قرار می‌دهند.(42)

ایشان در جایی كه مربوط به شخص خودشان بود بزرگ‌ترین گذشت‌ها، عالی‌ترین ایثارها و بیشترین محبت را نسبت به دیگران داشتند. رفتار عملی امام رضا علیه السلام نشانه انسانی كامل و نمونه است كه هیچ علاقه‌ای به دنیا و ظواهر آن ندارد.

اگر فردی حتی كوچك‌ترین خدمتی برای امام رضا علیه السلام انجام می‌داد، ایشان نهایت تشكر و قدردانی را به جا می‌آوردند و حتما خدمت آن فرد را جبران می‌نمودند. آن حضرت به مستضعفان و گرفتاران توجه خاصی می‌كردند، اگر آنها گرفتاری و ناراحتی داشتند، سعی می‌كردند مشكل آنان را حل كنند. زیاد بودند افرادی كه در سایه یاری رسانی‌های امام علیه السلام به خیری دست یافتند.


پی نوشت ها‌

:1- از اصحاب رضا علیه السلام بود.

2- محمدباقر مجلسی، المكتبة الاسلامیه، تهران، 1371، ص 90 -91، علی بن عیسی، الاربلی، كشف الغمه، ج 3، ص 156 – 157.

3- ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، علی اكبر غفاری، ج 1، ص 628.

4- از یاران و معاصران امام رضا علیه السلام بود.

5 - علی بن عیسی الاربلی، كشف الغمه، ج 3، ص 157.

6 -ر.ك باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگی علی بن موسی الرضا، سیدمحمد صالحی، تهران، دارالكتب اسلامیه، 1382، ص 59-60.

7 - ر.ك محمدبن محمد، مفید ارشاد، هاشم رسولی محلاتی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ج 2، ص 372 – 373. 

8- ر.ك باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگی امام رضا علیه السلام ، ج 1، ص 57.

9 - ر.ك سیدهاشم ، رسولی محلاتی، مجموعه آثار نخستین كنگره جهانی حضرت رضا، ناشر كنگره امام رضا، ص 425- 426.

10 - ابن بابویه، صدوق عیون اخبارالرضا، علی اكبر غفاری، ج 2، ص 435.

11- ابن بابویه، صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اكبر غفاری، ج2، ص 573.

12 - همان، ج 2، ص 421.

13 - محمدباقر مجلسی، بحارالنوار، ج 49، ص 92-93 .

14-  ر.ك. حسین عمادزاده، مجموعه زندگانی چهارده معصوم ، ص 1064.

15- ر.ك. ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا، علی اكبر غفاری، ج2، ص 431-432.

16 - ر. ك . محمدتقی، مدرسی، امامان و جنبش‌های مكتبی، حمیدرضا آژیر، چاپ اول 1367، مشهد، آستان قدس رضوی، ص 281.

17- ر.ك . ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا، علی اكبر غفاری، ج 2، ص 420 .

18- ر. ك. ابن بابویه، صدوق، عیون اخبار الرضا، علی اكبر غفاری، ج 2، ص 402.

19 - ر.ك. محمدتقی، مدرس، امامان و جنبش‌های مكتبی، ص 248.

20 - گماشته ودایی مامون .

21- ر.ك. ابن بابویه صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اكبر غفاری، ج 2، ص 421 .

22-ر.ك. ابن بابویه صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اكبر غفاری، ج2، ص 421.

23- ر.ك. محمد محمدی اشتهاردی، اصول اخلاقی امامان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ص 53.

24- ر.ك. همان، ص 54.

25- ر.ك. محمدباقر مجلسی، بحارالنوار، ج 49، ص 102.

26- ر.ك. محمد امین، سیره معصومان، حجتی كرمانی، سروش، 1374، ص150.

27- سوره بلد، آیه 11.

28- ر.ك. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص97، حسین عمادزاده، چهارده معصوم، ص 1065

29- ر.ك. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص101 -100.

30- ر.ك. مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص100.

31 - محمد امین، سیره معصومان، علی حجتی كرمانی، ص 149.

32- محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج 49 ، ص 99، محمدجواد، فضل الله، تحلیل از زندگی امام رضا علیه‌السلام، ص 43.

33 - محمدجواد فضل الله، تحلیلی از زندگانی اما م رضا علیه السلام، ص 45.

34 - ابن بابویه، صدوق، عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 526.

35 - عمادالدین حسین، اصفهانی مشهور به عمادزاده، مجموعه زندگانی 14 معصوم، ص 1064.

36- محمدباقر، بهبهانی، جواد الائمه، ترجمه ابراهیم سلطانی نسب صیام، اول ذیقعده، 1381، ص 17.

37- باقر شریف، قرشی، پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا علیه السلام، 1382، ج1، ص 51، ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 596.

38- سوره فتح، آیه 29.

39-  سوره توبه، آیه 73.

40- سوره بقره، آیه 83.

41- سوره فتح، آیه 29.

42- ابن بابویه، صدوق، عیون اخبارالرضا، علی اكبر غفاری، ج 2، ص 498.

منبع :گزیده‌ای از پایان‌نامه خانم طاهره بهره‌مند.

عنوان پایان‌ نامه: سیره اخلاقی و سیاسی امام رضا علیه السلام.


لینك مقالات مرتبط :

-  پندها و رهنمودهای امام رضا علیه السلام 

پای درس امام رضا علیه السلام 

- امام رضا علیه السلام و تربیت فرزند 

- برخورد صریح امام رضا علیه السلام با سوءاستفاده از موقعیت خانوادگی 

- امام رضا علیه السلام و قرآن 

- نیایش های حضرت رضا علیه السلام 

- پیشینه تاریخی حرم مطهر امام رضا علیه السلام



تاريخ : شنبه هجدهم آبان ۱۳۸۷ | 19:11 | نویسنده : مرتضی |

 

شهیدان زندە اند الله اکبر

 

   ...    با رفتارمان شرمندە شهدا شدیم



تاريخ : سه شنبه چهاردهم آبان ۱۳۸۷ | 18:11 | نویسنده : مرتضی |

 

نقش خود ارزشمندي و كرامت نفس در تربيت انسان

مرتضي سعيدي - كارشناس مشاوره

شخصيت انسان و اساس خصوصيات اخلاقي و رفتاري وي از ابتداي كودكي به خصوص در سال‌هاي اوليه عمر پايه‌ريزي مي‌شود.
بنا بر تحقيقات انجام شده، بيشتر نابساماني‌ها و بزهكاري‌هاي رفتاري در بزرگسالان، در نتيجه تربيت غلط و برخورد ناصحيح در دوران اوليه رشد و آغاز سال‌هاي زندگي است.
احساس كرامت و عزت نفس در انسان، معلول تربيت سالم و هم‌زيستي با افراد كريم‌النفس و بزرگوار است.
تمايل به كسب كرامت و حفظ و حراست و استمرار عزت‌نفس و احساس ارزشمندي در انسان‌ها پديده‌اي فطري و ذاتي است. انسان به طور فطري و طبيعي شيفته و مشتاق شنيدن نظرات مثبت و موافق ديگران درباره خويش است و به آن اهميت مي‌دهد.
احساس لذت و خوشايندي و اجتناب از احساس الم و ناخوشايندي از نظر روان‌شناسان يك واكنش طبيعي انسان است. انسان‌ها از طريق احساس خوشايندي و لذت و شادماني ارزش زندگي را تجربه مي‌كنند. استمرار احساس ارزشمندي از رفتارهاي خويش براي حفظ تداوم تلاش‌هاي انسان در محيط زندگي اجتماعي او مسأله‌اي ضروري است.
موفقيت در كار و تلاش و در رفتارهاي اجتماعي، موجب اعتماد به‌نفس بالا و اعتماد به نفس موجب تقويت عزم و اراده خرد مي‌شود كه اين امر در فضاي معنوي، زمينه‌ساز عشق به ارزش‌ها و تمايل به رعايت قوانين و مقررات اخلاقي در زندگي روزانه است. انساني كه فاقد احساس ارزشمندي براي خود است، تلاش و كوششي مطلوب از خود نشان نمي‌دهد و نسبت به امور پيرامون خود بي‌تفاوت است. احساس بي‌لياقتي و حقارت و پستي موجب راكد شدن جريان فكري انسان شده و او هيچ‌‌گاه خود را براي درك و فهم و عمل به موقعيت‌هاي درست، آماده و مهيا نمي‌بيند. همين بي‌ارزشي و احساس حقارت و پستي و كوچكي، يكي از علل بروز رفتارهاي نابه‌هنجار از سوي نوجوانان و جوانان است.
اساس پرورش ديني در اسلام رشد و توسعه شخصيت از طريق بزرگ‌مداري و تقويت عزت نفس و كرامت براي انسان به جهت تقرب به پروردگار عالم است. در جريان شناخت ارزش‌هاي والا و انس با آن‌ها، آدمي شخصيتي بالنده و با سعه وجودي گسترده پيدا مي‌كند و به مرحله‌اي از كمال مي‌رسد كه تنها در ارتباط با مبداء آفرينش احساس آرامش و خرسندي و ارزشمندي مي‌نمايد و كم‌كم به كانون عزت و كرامت انسان والا نزديك مي‌شود.
تزكيه نفس و رعايت تقواي الهي، رفتارها و اعمال انسان را ضابطه‌مند و الهي مي‌گرداند و در اثر رشد و آگاهي، فرد احساس ارزشمندي و رضايتمندي را تنها در سايه رضايت پروردگار خويش محقق مي‌داند. اين احساس گرايش به كارهاي درست و خيرخواهانه را در انسان تقويت نموده و تحمل سختي‌ها و مشكلات را براي دستيابي به ارزش‌هاي متعالي سهل و ساده مي‌گرداند.
آسيب‌ديدن عزت نفس و احساس بي‌كفايتي و بي‌لياقتي فرزندان برخي خانواده‌هاي شاهد بر اين مدعا است كه والدين نسبت به تفهيم و تربيت كرامت نفس و ارزش‌هاي والاي انسان زيستن نسبت به فرزندان خود كوتاهي نموده و خود با دستان زمينه نابساماني‌هاي اخلاقي و انحرافات رفتاري را براي آنان ايجاد نموده‌اند. نوجوان و جواني كه در خود احساس ارزشمندي نمي‌كند و براي خود به عنوان كرامت انساني و شايستگي ارزشي قائل نيست خيلي راحت به دام تهاجمات فرهنگي افتاده و شخصيت خود را پوچ و بي‌معني مي‌پندارد و تن به پستي و رذالت داده و خود را با خواسته‌هاي كوچك و تمايلات نفساني پست و حقير سرگرم مي‌كند. لذا وظيفه بزرگ والدين اين است كه با درك والاي فرزندان و پذيرش مثبت آن‌ها نسبت به احترام و كرامت و بزرگداشت آن‌ها تلاش نموده و بذر كرامت، بزرگي، تقوا و عبوديت را در آنان پرورش دهند، چنانچه مولاي متقيان علي (ع) خطاب به فرزندش امام حسن (ع) مي‌فرمايد: پسرم شخصيت و نفس خود را گرامي بدار و از آلودگي به هر كار پستي برتر بدان، اگر چه تو را به آنچه ميل داري برساند، زيرا تو در مقابل آنچه از دست مي‌دهي پاداش مناسبي نمي‌گيري كه با شخصيت تو برابري كند (بنابراين تو ضرر مي‌كني) ... و بعد مي‌فرمايد: و بنده كسي مباش كه خداوند ترا آزاد آفريده است.
از امام سجاد (ع) مي‌پرسند: از همه مردم بزرگ‌تر كيست؟ مي‌فرمايند: كسي كه در مقابل نفس خودش براي چيزي ديگري ارزش قائل نباشد.
كسي كه براي روح و شخصيت خودش اهميت قائل است، فضيلت‌هاي عالي اخلاقي و ديني را بر خود كسب مي‌كند. وقتي انسان، خود ملكوتي خويش را احساس كند به سوي مبداء ملكوت اوج مي‌گيرد و هدف از تعليم و تربيت از ديدگاه اسلام فراهم كردن شرايط و زمينه‌هايي براي پرورش اين احساس ملكوتي است تا ديگر تن به حقارت و پستي ندهد.
منابع:
مجموعه كتب آموزش خانواده، جمعي از اساتيد
والدين و مربيان مسؤول، رضا فرهاديان

 

 

 



تاريخ : دوشنبه ششم آبان ۱۳۸۷ | 23:2 | نویسنده : مرتضی |